بنام خداوند بخشنده و بخشایشگر
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ 1
حساب مردم به آنان نزديک شده، در حالي که در غفلتند و روي گردانند!
Their reckoning has drawn near to men, and in heedlessness are they turning aside.
ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ 2
هيچ يادآوري تازهاي از طرف پروردگارشان براي آنها نميآيد، مگر آنکه با بازي (و شوخي) به آن گوش ميدهند!
There comes not to them a new reminder from their Lord but they hear it while they sport,
لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ 3
اين در حالي است که دلهايشان در لهو و بيخبري فرو رفته است! و ستمگران پنهاني نجوا کردند (و گفتند): «آيا جز اين است که او بشري همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر ميرويد، با اينکه (چشم داريد و) ميبينيد؟!
Their hearts trifling; and those who are unjust counsel together in secret: He is nothing but a mortal like yourselves; what! will you then yield to enchantment while you see?
قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 4
(پيامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمين، ميداند؛ و او شنوا و داناست!»
He said: My Lord knows what is spoken in the heaven and the earth, and He is the Hearing, the Knowing.
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ 5
آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحي نيست؛) بلکه خوابهايي آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلکه او يک شاعر است! (اگر راست ميگويد) بايد معجزهاي براي ما بياورد؛ همان گونه که پيامبران پيشين (با معجزات) فرستاده شدند!»
Nay! say they: Medleys of dreams; nay! he has forged it; nay! he is a poet; so let him bring to us a sign as the former (prophets) were sent (with).
ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ 6
تمام آباديهايي که پيش از اينها هلاک کرديم (تقاضاي معجزات گوناگون کردند،و خواسته آنان عملي شد، ولي) هرگز ايمان نياوردند؛ آيا اينها ايمان ميآورند؟!
There did not believe before them any town which We destroyed, will they then believe?
وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ 7
ما پيش از تو، جز مرداني که به آنان وحي ميکرديم، نفرستاديم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نميدانيد، از آگاهان بپرسيد.
And We did not send before you any but men to whom We sent revelation, so ask the followers of the reminder if you do not
وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ 8
آنان را پيکرهايي که غذا نخورند قرار نداديم! عمر جاويدان هم نداشتند!
And We did not make them bodies not eating the food, and they were not to abide (forever).
ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ 9
سپس وعدهاي را که به آنان داده بوديم، وفا کرديم! آنها و هر کس را که ميخواستيم (از چنگ دشمنانشان) نجات داديم؛ و مسرفان را هلاک نموديم!
Then We made Our promise good to them, so We delivered them and those whom We pleased, and We destroyed the extravagant.
لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ 10
ما بر شما کتابي نازل کرديم که وسيله تذکر (و بيداري) شما در آن است! آيا نميفهميد؟!
Certainly We have revealed to you a Book in which is your good remembrance; what! do you not then understand?
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ 11
چه بسيار آباديهاي ستمگري را در هم شکستيم؛ و بعد از آنها، قوم ديگري روي کار آورديم!
And how many a town which was iniquitous did We demolish, and We raised up after it another people!
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ 12
هنگامي که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند!
So when they felt Our punishment, lo! they began to fly
لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ 13
(گفتيم:) فرار نکنيد؛ و به زندگي پر ناز و نعمت، و به مسکنهاي پر زرق و برقتان بازگرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا کنند (شما هم آنان را محروم بازگردانيد)!
Do not fly (now) and come back to what you were made to lead easy lives in and to your dwellings, haply you will be questioned.
قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ 14
گفتند: «اي واي بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!»
They said: O woe to us! surely we were unjust.
فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ 15
و همچنان اين سخن را تکرار ميکردند، تا آنها را درو کرده و خاموش ساختيم!
And this ceased not to be their cry till We made them cut off, extinct.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ 16
ما آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آنهاست از روي بازي نيافريديم!
And We did not create the heaven and the earth and what is between them for sport.
لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ 17
(بفرض محال) اگر ميخواستيم سرگرمي انتخاب کنيم، چيزي متناسب خود انتخاب ميکرديم!
Had We wished to make a diversion, We would have made it from before Ourselves: by no means would We do (it).
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ 18
بلکه ما حق را بر سر باطل ميکوبيم تا آن را هلاک سازد؛ و اين گونه، باطل محو و نابود ميشود! اما واي بر شما از توصيفي که (درباره خدا و هدف آفرينش)ميکنيد!
Nay! We cast the truth against the falsehood, so that it breaks its head, and lo! it vanishes; and woe to you for what you describe;
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ 19
از آن اوست آنان که در آسمانها و زمينند! و آنها که نزد اويند [= فرشتگان] هيچ گاه از عبادتش استکبار نميورزند، و هرگز خسته نميشوند.
And whoever is in the heavens and the earth is His; and those who are with Him are not proud to serve Him, nor do they grow weary.
يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ 20
(تمام) شب و روز را تسبيح ميگويند؛ و سست نميگردند.
They glorify (Him) by night and day; they are never languid.
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ 21
آيا آنها خداياني از زمين برگزيدند که (خلق ميکنند و) منتشر ميسازند؟!
Or have they taken gods from the earth who raise (the dead).
لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ 22
اگر در آسمان و زمين، جز «الله» خدايان ديگري بود، فاسد ميشدند (و نظام جهان به هم ميخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفي که آنها ميکنند!
If there had been in them any gods except Allah, they would both have certainly been in a state of disorder; therefore glory be to Allah, the Lord of the dominion, above what they attribute (to Him).
لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ 23
هيچ کس نميتواند بر کار او خرده بگيرد؛ ولي در کارهاي آنها، جاي سؤال و ايراد است!
He cannot be questioned concerning what He does and they shall be questioned.
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ 24
آيا آنها معبوداني جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليلتان را بياوريد! اين سخن کساني است که با من هستند، و سخن کساني [= پيامبراني] است که پيش از من بودند!» اما بيشتر آنها حق را نميدانند؛ و به همين دليل (از آن) روي گردانند.
Or, have they taken gods besides Him? Say: Bring your proof; this is the reminder of those with me and the reminder of those before me. Nay! most of them do not know the truth, so they turn aside.
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ 25
ما پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينکه به او وحي کرديم که: «معبودي جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد.»
And We did not send before you any apostle but We revealed to him that there is no god but Me, therefore serve Me.
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ 26
آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندي براي خود انتخاب کرده است»! او منزه است (از اين عيب و نقص)؛ آنها [= فرشتگان] بندگان شايسته اويند.
And they say: The Beneficent Allah has taken to Himself a son. Glory be to Him. Nay! they are honored servants
لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ 27
هرگز در سخن بر او پيشي نميگيرند؛ و (پيوسته) به فرمان او عمل ميکنند.
They do not precede Him in speech and (only) according to His commandment do they act.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ 28
او اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را ميداند؛ و آنها جز براي کسي که خدا راضي (به شفاعت براي او) است شفاعت نميکنند؛ و از ترس او بيمناکند.
He knows what is before them and what is behind them, and they do not intercede except for him whom He approves and for fear of Him they tremble.
وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزِيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ 29
و هر کس از آنها بگويد: «من جز خدا، معبودي ديگرم»، کيفر او را جهنم ميدهيم! و ستمگران را اين گونه کيفر خواهيم داد.
And whoever of them should say: Surely I am a god besides Him, such a one do We recompense with hell; thus do, We recompense the unjust.
أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ 30
آيا کافران نديدند که آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يکديگر باز کرديم؛ و هر چيز زندهاي را از آب قرار داديم؟! آيا ايمان نميآورند؟!
Do not those who disbelieve see that the heavens and the earth were closed up, but We have opened them; and We have made of water everything living, will they not then believe?
وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ 31
و در زمين، کوههاي ثابت و پابرجايي قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درهها و راههايي قرار داديم تا هدايت شوند!
And We have made great mountains in the earth lest it might be convulsed with them, and We have made in it wide ways that they may follow a right direction.
وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ 32
و آسمان را سقف محفوظي قرار داديم؛ ولي آنها از آيات آن رويگردانند.
And We have made the heaven a guarded canopy and (yet) they turn aside from its signs.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ 33
او کسي است که شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد؛ هر يک در مداري در حرکتند!
And He it is Who created the night and the day and the sun and the moon; all (orbs) travel along swiftly in their celestial spheres.
وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ 34
پيش از تو (نيز) براي هيچ انساني جاودانگي قرار نداديم؛ (وانگهي آنها که انتظار مرگ تو را ميکشند،) آيا اگر تو بميري، آنان جاويد خواهند بود؟!
And We did not ordain abiding for any mortal before you. What! Then if you die, will they abide?
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ 35
هر انساني طعم مرگ را ميچشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش ميکنيم؛ و سرانجام بسوي ما بازگردانده ميشويد!
Every soul must taste of death and We try you by evil and good by way of probation; and to Us you shall be brought back.
وَ إِذا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَ هُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كافِرُونَ 36
هنگامي که کافران تو را ميبينند، کاري جز استهزا کردن تو ندارند؛ (و ميگويند:) آيا اين همان کسي است که سخن از خدايان شما ميگويد؟! در حالي که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار ميکنند.
And when those who disbelieve see you, they do not take you but for one to be scoffed at: Is this he who speaks of your gods? And they are deniers at the mention of the Beneficent Allah.
خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ 37
(آري،) انسان از عجله آفريده شده؛ ولي عجله نکنيد؛ بزودي آياتم را به شما نشان خواهم داد!
Man is created of haste; now will I show to you My signs, therefore do not ask Me to hasten (them) on.
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ 38
آنها ميگويند: «اگر راست ميگوييد، اين وعده (قيامت) کي فرا ميرسد؟!»
And they say: When will this threat come to pass if you are truthful?
لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُوا حِينَ لا يَكُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَ لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ 39
ولي اگر کافران ميدانستند زماني که (فرا ميرسد) نميتوانند شعلههاي آتش را از صورت و از پشتهاي خود دور کنند، و هيچ کس آنان را ياري نميکند (اين قدر درباره قيامت شتاب نميکردند)!
Had those who disbelieve but known (of the time) when they shall not be able to ward off the fire from their faces nor from their backs, nor shall they be helped.
بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّها وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ 40
(آري، اين مجازات الهي) بطور ناگهاني به سراغشان ميآيد و مبهوتشان ميکند؛ آنچنان که توانايي دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نميشود!
Nay, it shall come on them all of a sudden and cause them to become confounded, so they shall not have the power to avert it, nor shall they be respited.
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ 41
(اگر تو را استهزا کنند نگران نباش،) پيامبران پيش از تو را (نيز) استهزا کردند؛ اما سرانجام، آنچه را استهزا ميکردند دامان مسخرهکنندگان را گرفت (و مجازات الهي آنها را در هم کوبيد)!
And certainly apostles before you were scoffed at, then there befell those of them who scoffed that at which they had scoffed.
قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ 42
بگو: «چه کسي شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه ميدارد؟!» ولي آنان از ياد پروردگارشان رويگردانند!
Say: Who guards you by night and by day from the Beneficent Allah? Nay, they turn aside at the mention of their Lord.
أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنا لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ 43
آيا آنها خداياني دارند که ميتوانند در برابر ما از آنان دفاع کنند؟! (اين خدايان ساختگي، حتي) نميتوانند خودشان را ياري دهند (تا چه رسد به ديگران)؛ و نه از ناحيه ما با نيرويي ياري ميشوند!
Or, have they gods who can defend them against Us? They shall not be able to assist themselves, nor shall they be defended from Us.
بَلْ مَتَّعْنا هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى طالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَ فَلا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ 44
ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختيم، تا آنجا که عمر طولاني پيدا کردند (و مايه غرور و طغيانشان شد)؛ آيا نميبينند که ما پيوسته به سراغ زمين آمده، و از آن (و اهلش) ميکاهيم؟! آيا آنها غالبند (يا ما)؟!
Nay, We gave provision to these and their fathers until life was prolonged to them. Do they not then see that We are visiting the land, curtailing it of its sides? Shall they then prevail?
قُلْ إِنَّما أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعاءَ إِذا ما يُنْذَرُونَ 45
بگو: «من تنها بوسيله وحي شما را انذار ميکنم!» ولي آنها که گوشهايشان کر است، هنگامي که انذار ميشوند، سخنان را نميشنوند!
Say: I warn you only by revelation; and the deaf do not hear the call whenever they are warned.
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ 46
اگر کمترين عذاب پروردگارت به آنان برسد، فريادشان بلند ميشود که: «اي واي بر ما! ما همگي ستمگر بوديم!»
And if a blast of the chastisement of your Lord were to touch them, they will certainly say: O woe to us! surely we were unjust.
وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ 47
ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت برپا ميکنيم؛ پس به هيچ کس کمترين ستمي نميشود؛ و اگر بمقدار سنگيني يک دانه خردل (کار نيک و بدي) باشد، ما آن را حاضر ميکنيم؛ و کافي است که ما حسابکننده باشيم!
And We will set up a just balance on the day of resurrection, so no soul shall be dealt with unjustly in the least; and though there be the weight of a grain of mustard seed, (yet) will We bring it, and sufficient are We to take account.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً وَ ذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ 48
ما به موسي و هارون، «فرقان» [= وسيله جدا کردن حق از باطل] و نور، و آنچه مايه يادآوري براي پرهيزگاران است، داديم.
And certainly We gave to Musa and Haroun the Furqan and a light and a reminder for those who would guard (against evil).
الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ 49
همانان که از پروردگارشان در نهان ميترسند، و از قيامت بيم دارند!
(For) those who fear their Lord in secret and they are fearful of the hour.
وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ 50
و اين (قرآن) ذکر مبارکي است که (بر شما) نازل کرديم؛ آيا شما آن را انکار ميکنيد؟!
And this is a blessed Reminder which We have revealed; will you then deny it?
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ 51
ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم؛ و از (شايستگي) او آگاه بوديم...
And certainly We gave to Ibrahim his rectitude before, and We knew him fully well.
إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ 52
آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «اين مجسمههاي بيروح چيست که شما همواره آنها را پرستش ميکنيد؟!»
When he said to his father and his people: What are these images to whose worship you cleave?
قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ 53
گفتند: «ما پدران خود را ديديم که آنها را عبادت ميکنند.»
They said: We found our fathers worshipping them.
قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ 54
گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهي آشکاري بودهايد!»
He said: Certainly you have been, (both) you and your fathers, in manifest error.
قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ 55
گفتند: «آيا مطلب حقي براي ما آوردهاي، يا شوخي ميکني؟!»
They said: Have you brought to us the truth, or are you one of the triflers?
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ 56
گفت: «(کاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است که آنها را ايجاد کرده؛ و من بر اين امر، از گواهانم!
He said: Nay! your Lord is the Lord of the heavens and the earth, Who brought them into existence, and I am of those who bear witness to this:
وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ 57
و به خدا سوگند، در غياب شما، نقشهاي براي نابودي بتهايتان ميکشم!»
And, by Allah! I will certainly do something against your idols after you go away, turning back.
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ 58
سرانجام (با استفاده از يک فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه کرد؛ شايد سراغ او بيايند (و او حقايق را بازگو کند)!
So he broke them into pieces, except the chief of them, that haply they may return to it.
قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ 59
(هنگامي که منظره بتها را ديدند،) گفتند: «هر کس با خدايان ما چنين کرده، قطعا از ستمگران است (و بايد کيفر سخت ببيند)!»
They said: Who has done this to our gods? Most surely he is one of the unjust.
قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ 60
(گروهي) گفتند: «شنيديم نوجواني از (مخالفت با) بتها سخن ميگفت که او را ابراهيم ميگويند.»
They said: We heard a youth called Ibrahim speak of them.
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ 61
(جمعيت) گفتند: «او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، تا گواهي دهند!»
Said they: Then bring him before the eyes of the people, perhaps they may bear witness.
قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ 62
(هنگامي که ابراهيم را حاضر کردند،) گفتند: «تو اين کار را با خدايان ما کردهاي، اي ابراهيم؟!»
They said: Have you done this to our gods, O Ibrahim?
قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ 63
گفت: «بلکه اين کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسيد اگر سخن ميگويند!»
He said: Surely (some doer) has done it; the chief of them is this, therefore ask them, if they can speak.
فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ 64
آنها به وجدان خويش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقا که شما ستمگريد!»
Then they turned to themselves and said: Surely you yourselves are the unjust;
ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ 65
سپس بر سرهايشان واژگونه شدند؛ (و حکم وجدان را بکلي فراموش کردند و گفتند:) تو ميداني که اينها سخن نميگويند!
Then they were made to hang down their heads: Certainly you know that they do not speak.
قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ 66
(ابراهيم) گفت: «آيا جز خدا چيزي را ميپرستيد که نه کمترين سودي براي شما دارد، و نه زياني به شما ميرساند! (نه اميدي به سودشان داريد، و نه ترسي از زيانشان!)
He said: What! do you then serve besides Allah what brings you not any benefit at all, nor does it harm you?
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ 67
اف بر شما و بر آنچه جز خدا ميپرستيد! آيا انديشه نميکنيد (و عقل نداريد)؟!
Fie on you and on what you serve besides Allah; what! do you not then understand?
قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ 68
گفتند: «او را بسوزانيد و خدايان خود را ياري کنيد، اگر کاري از شما ساخته است!»
They said: Burn him and help your gods, if you are going to do (anything).
قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ 69
(سرانجام او را به آتش افکندند؛ ولي ما) گفتيم: «اي آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!»
We said: O fire! be a comfort and peace to Ibrahim;
وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ 70
آنها ميخواستند ابراهيم را با اين نقشه نابود کنند؛ ولي ما آنها را زيانکارترين مردم قرار داديم!
And they desired a war on him, but We made them the greatest losers.
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ 71
و او و لوط را به سرزمين (شام) -که آن را براي همه جهانيان پربرکت ساختيم- نجات داديم!
And We delivered him as well as Lut (removing them) to the land which We had blessed for all people.
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ 72
و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وي بخشيديم؛ و همه آنان را مرداني صالح قرار داديم!
And We gave him Ishaq and Yaqoub, a son's son, and We made (them) all good.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ 73
و آنان را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما، (مردم را) هدايت ميکردند؛ و انجام کارهاي نيک و برپاداشتن نماز و اداي زکات را به آنها وحي کرديم؛ و تنها ما را عبادت ميکردند.
And We made them Imams who guided (people) by Our command, and We revealed to them the doing of good and the keeping up of prayer and the giving of the alms, and Us (alone) did they serve;
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ 74
و لوط را (به ياد آور) که به او حکومت و علم داديم؛ و از شهري که اعمال زشت و کثيف انجام ميدادند، رهايي بخشيديم؛ چرا که آنها مردم بد و فاسقي بودند!
And (as for) Lut, We gave him wisdom and knowledge, and We delivered him from the town which wrought abominations; surely they were an evil people, transgressors;
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ 75
و او را در رحمت خود داخل کرديم؛ و او از صالحان بود.
And We took him into Our mercy; surely he was of the good.
وَ نُوحاً إِذْ نادى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ 76
و نوح را (به ياد آور) هنگامي که پيش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاي او را مستجاب کرديم؛ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم؛
And Nuh, when he cried aforetime, so We answered him, and delivered him and his followers from the great calamity.
وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ 77
و او را در برابر جمعيتي که آيات ما را تکذيب کرده بودند ياري داديم؛ چرا که قوم بدي بودند؛ از اين رو همه آنها را غرق کرديم!
And We helped him against the people who rejected Our communications; surely they were an evil people, so We drowned them all.
وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ 78
و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامي که درباره کشتزاري که گوسفندان بي شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه کرده) بودند، داوري ميکردند؛ و ما بر حکم آنان شاهد بوديم.
And Dawood and Sulaiman when they gave judgment concerning the field when the people's sheep pastured therein by night, and We were bearers of witness to their judgment.
فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ 79
ما (حکم واقعي) آن را به سليمان فهمانديم؛ و به هر يک از آنان (شايستگي) داوري، و علم فراواني داديم؛ و کوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، که (همراه او) تسبيح (خدا) ميگفتند؛ و ما اين کار را انجام داديم!
So We made Sulaiman to understand it; and to each one We gave wisdom and knowledge; and We made the mountains, and the birds to celebrate Our praise with Dawood; and We were the doers.
وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ 80
و ساختن زره را بخاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ کند؛ آيا شکرگزار (اين نعمتهاي خدا) هستيد؟
And We taught him the making of coats of mail for you, that they might protect you in your wars; will you then be grateful?
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عالِمِينَ 81
و تندباد را مسخر سليمان ساختيم، که بفرمان او بسوي سرزميني که آن را پربرکت کرده بوديم جريان مييافت؛ و ما از همه چيز آگاه بودهايم.
And (We made subservient) to Sulaiman the wind blowing violent, pursuing its course by his command to the land which We had blessed, and We are knower of all things.
وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ 82
و گروهي از شياطين (را نيز مسخر او قرار داديم، که در دريا) برايش غواصي ميکردند؛ و کارهايي غير از اين (نيز) براي او انجام ميدادند؛ و ما آنها را (از سرکشي) حفظ ميکرديم!
And of the rebellious people there were those who dived for him and did other work besides that, and We kept guard over them;
وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ 83
و ايوب را (به ياد آور) هنگامي که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالي و مشکلات به من روي آورده؛ و تو مهربانترين مهرباناني!»
And Ayub, when he cried to his Lord, (saying): Harm has afflicted me, and Thou art the most Merciful of the merciful.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى لِلْعابِدِينَ 84
ما دعاي او را مستجاب کرديم؛ و ناراحتيهايي را که داشت برطرف ساختيم؛ و خاندانش را به او بازگردانديم؛ و همانندشان را بر آنها افزوديم؛ تا رحمتي از سوي ما و تذکري براي عبادتکنندگان باشد.
Therefore We responded to him and took off what harm he had, and We gave him his family and the like of them with them: a mercy from Us and a reminder to the worshippers.
وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ 85
و اسماعيل و ادريس و ذاالکفل را (به ياد آور) که همه از صابران بودند.
And Ismail and Idris and Zulkifl; all were of the patient ones;
وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ 86
و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختيم؛ چرا که آنها از صالحان بودند.
And We caused them to enter into Our mercy, surely they were of the good ones.
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ 87
و ذاالنون [= يونس] را (به ياد آور) در آن هنگام که خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين ميپنداشت که ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعي که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ي متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودي نيست! منزهي تو! من از ستمکاران بودم!»
And Yunus, when he went away in wrath, so he thought that We would not straiten him, so he called out among afflictions: There is no god but Thou, glory be to Thee; surely I am of those who make themselves to suffer loss.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ 88
ما دعاي او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات ميدهيم!
So We responded to him and delivered him from the grief and thus do We deliver the believers.
وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ 89
و زکريا را (به ياد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندي به من عطا کن)؛ و تو بهترين وارثاني!»
And Zakariya, when he cried to his Lord: O my Lord leave me not alone; and Thou art the best of inheritors.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ 90
ما هم دعاي او را پذيرفتيم، و يحيي را به او بخشيديم؛ و همسرش را (که نازا بود) برايش آماده (بارداري) کرديم؛ چرا که آنان (خانداني بودند که) همواره در کارهاي خير بسرعت اقدام ميکردند؛ و در حال بيم و اميد ما را ميخواندند؛ و پيوسته براي ما (خاضع و) خاشع بودند.
So We responded to him and gave him Yahya and made his wife fit for him; surely they used to hasten, one with another In deeds of goodness and to call upon Us, hoping and fearing and they were humble before Us.
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ 91
و به ياد آور زني را که دامان خود را پاک نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دميديم؛ و او و فرزندش [= مسيح] را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم!
And she who guarded her chastity, so We breathed into her of Our inspiration and made her and her son a sign for the nations.
إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ 92
اين (پيامبران بزرگ و پيروانشان) همه امت واحدي بودند (و پيرو يک هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش کنيد!
Surely this Islam is your religion, one religion (only), and I am your Lord, therefore serve Me.
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ 93
(گروهي از پيروان ناآگاه آنها) کار خود را به تفرقه در ميان خود کشاندند؛ (ولي سرانجام) همگي بسوي ما بازميگردند!
And they broke their religion (into sects) between them: to Us shall all come back.
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ 94
و هر کس چيزي از اعمال شايسته بجا آورد، در حالي که ايمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسي نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را (براي پاداش) مينويسيم.
Therefore whoever shall do of good deeds and he is a believer, there shall be no denying of his exertion, and surely We will write (It) down for him.
وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ 95
و حرام است بر شهرها و آباديهايي که (بر اثر گناه) نابودشان کرديم (که به دنيا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت!
And it is binding on a town which We destroy that they shall not return.
حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ 96
تا آن زمان که «يأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محل مرتفعي بسرعت عبور ميکنند.
Even when Gog and Magog are let loose and they shall break forth from every elevated place.
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ 97
و وعده حق [= قيامت] نزديک ميشود؛ در آن هنگام چشمهاي کافران از وحشت از حرکت بازميماند؛ (ميگويند:) اي واي بر ما که از اين (جريان) در غفلت بوديم؛ بلکه ما ستمکار بوديم!
And the true promise shall draw nigh, then lo! the eyes of those who disbelieved shall be fixedly open: O woe to us! surely we were in a state of heedlessness as to this; nay, we were unjust.
إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ 98
شما و آنچه غير خدا ميپرستيد، هيزم جهنم خواهيد بود؛ و همگي در آن وارد ميشويد.
Surely you and what you worship besides Allah are the firewood of hell; to it you shall come.
لَوْ كانَ هؤُلاءِ آلِهَةً ما وَرَدُوها وَ كُلٌّ فِيها خالِدُونَ 99
اگر اينها خداياني بودند، هرگز وارد آن نميشدند! در حالي که همگي در آن جاودانه خواهند بود.
Had these been gods, they would not have come to it and all shall abide therein.
لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ هُمْ فِيها لا يَسْمَعُونَ 100
براي آنان در آن [= دوزخ] نالههاي دردناکي است و چيزي نميشنوند.
For them therein shall be groaning and therein they shall not hear.
إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ 101
(اما) کساني که از قبل، وعده نيک از سوي ما به آنها داده شده [= مؤمنان صالح] از آن دور نگاهداشته ميشوند.
Surely (as for) those for whom the good has already gone forth from Us, they shall be kept far off from it;
لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ 102
آنها صداي آتش دوزخ را نميشوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند.
They will not hear its faintest sound, and they shall abide in that which their souls long for.
لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ 103
وحشت بزرگ، آنها را اندوهگين نميکند؛ و فرشتگان به استقبالشان ميآيند، (و ميگويند:) اين همان روزي است که به شما وعده داده ميشد!
The great fearful event shall not grieve them, and the angels shall meet them: This is your day which you were promised.
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ 104
در آن روز که آسمان را چون طوماري در هم ميپيچيم، (سپس) همان گونه که آفرينش را آغاز کرديم، آن را بازميگردانيم؛ اين وعدهاي است بر ما، و قطعا آن را انجام خواهيم داد.
On the day when We will roll up heaven like the rolling up of the scroll for writings, as We originated the first creation, (so) We shall reproduce it; a promise (binding on Us); surely We will bring it about.
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ 105
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايستهام وارث (حکومت) زمين خواهند شد!»
And certainly We wrote in the Book after the reminder that (as for) the land, My righteous servants shall inherit it.
إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ 106
در اين، ابلاغ روشني است براي جمعيت عبادتکنندگان!
Most surely in this is a message to a people who serve
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ 107
ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم.
And We have not sent you but as a mercy to the worlds.
قُلْ إِنَّما يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 108
بگو: «تنها چيزي که به من وحي ميشود اين است که معبود شما خداي يگانه است؛ آيا (با اين حال) تسليم (حق) ميشويد؟ (و بتها را کنار ميگذاريد؟)»
Say: It is only revealed to me that your Allah is one Allah; will you then submit?
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ 109
اگر باز (روي گردان شوند، بگو: «من به همه شما يکسان اعلام خطر ميکنم؛ و نميدانم آيا وعده (عذاب خدا) که به شما داده ميشود نزديک است يا دور!
But if they turn back, say: I have given you warning in fairness and I do not know whether what you are threatened with is near or far;
إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ 110
او سخنان آشکار را ميداند، و آنچه را کتمان ميکنيد (نيز) ميداند (و چيزي بر او پوشيده نيست)!
Surely He knows what is spoken openly and He knows what you hide;
وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ 111
و من نميدانم شايد اين آزمايشي براي شماست؛ و مايه بهرهگيري تا مدتي (معين)!
And I do not know if this may be a trial for you and a provision till a time.
قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ 112
(و پيامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داوري فرما (و اين طغيانگران را کيفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است که در برابر نسبتهاي نارواي شما، از او استمداد ميطلبم!»
He said: O my Lord! judge Thou with truth; and our Lord is the Beneficent Allah, Whose help is sought against what you ascribe (to Him).