بنام خداوند بخشنده و بخشایشگر
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.
طه 1
طه‌
Ta Ha.
ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى 2
ما قرآن را بر تو نازل نکرديم که خود را به زحمت بيفکني!
We have not revealed the Quran to you that you may be unsuccessful.
إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى 3
آن را فقط براي يادآوري کساني که (از خدا) مي‌ترسند نازل ساختيم.
Nay, it is a reminder to him who fears:
تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى 4
(اين قرآن) از سوي کسي نازل شده که زمين و آسمانهاي بلند را آفريده است.
A revelation from Him Who created the earth and the high heavens.
الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى 5
همان بخشنده‌اي که بر عرش مسلط است.
The Beneficent Allah is firm in power.
لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى 6
از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان آن دو، و آنچه در زير خاک (پنهان) است!
His is what is in the heavens and what is in the earth and what is between them two and what is beneath the ground.
وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى 7
اگر سخن آشکارا بگويي (يا مخفي کني)، او اسرار -و حتي پنهان‌تر از آن- را نيز مي‌داند!
And if you utter the saying aloud, then surely He knows the secret, and what is yet more hidden.
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى 8
او خداوندي است که معبودي جز او نيست؛ و نامهاي نيکوتر از آن اوست!
Allah-- there is no god but He; His are the very best names.
وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى 9
و آيا خبر موسي به تو رسيده است؟
And has the story of Musa come to you?
إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً 10
هنگامي که (از دور) آتشي مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکي) درنگ کنيد که من آتشي ديدم! شايد شعله‌اي از آن براي شما بياورم؛ يا بوسيله اين آتش راه را پيدا کنم!»
When he saw fire, he said to his family: Stop, for surely I see a fire, haply I may bring to you therefrom a live coal or find a guidance at the fire.
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى 11
هنگامي که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «اي موسي!
So when he came to it, a voice was uttered: O Musa:
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً 12
من پروردگار توام! کفشهايت را بيرون آر، که تو در سرزمين مقدس «طوي» هستي!
Surely I am your Lord, therefore put off your shoes; surely you are in the sacred valley, Tuwa,
وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى 13
و من تو را (براي مقام رسالت) برگزيدم؛ اکنون به آنچه بر تو وحي مي‌شود، گوش فراده!
And I have chosen you, so listen to what is revealed:
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي 14
من «الله» هستم؛ معبودي جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براي ياد من بپادار!
Surely I am Allah, there is no god but I, therefore serve Me and keep up prayer for My remembrance:
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى 15
بطور قطع رستاخيز خواهد آمد! مي‌خواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعي و کوشش خود، جزا داده شود!
Surely the hour is coming-- I am about to make it manifest-- so that every soul may be rewarded as it strives:
فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى 16
پس مبادا کسي که به آن ايمان ندارد و از هوسهاي خويش پيروي مي‌کند، تو را از آن بازدارد؛ که هلاک خواهي شد!
Therefore let not him who believes not in it and follows his low desires turn you away from it so that you should perish;
وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى 17
و آن چيست در دست راست تو، اي موسي؟!
And what is this in your right hand, O Musa!
قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى 18
گفت: «اين عصاي من است؛ بر آن تکيه مي‌کنم، برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرومي‌ريزم؛ و مرا با آن کارها و نيازهاي ديگري است.
He said: This is my staff: I recline on it and I beat the leaves with it to make them fall upon my sheep, and I have other uses for it.
قالَ أَلْقِها يا مُوسى 19
گفت: «اي موسي! آن را بيفکن.»
He said: Cast it down, O Musa!
فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى 20
پس موسي آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهايي شد که به هر سو مي‌شتافت.
So he cast it down; and lo! it was a serpent running.
قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى 21
گفت: «آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمي‌گردانيم.
He said: Take hold of it and fear not; We will restore it to its former state:
وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى 22
و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بي‌عيب بيرون آيد؛ اين نشانه ديگري (از سوي خداوند) است.
And press your hand to your side, it shall come out white without evil: another sign:
لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى 23
تا از نشانه‌هاي بزرگ خويش به تو نشان دهيم.
That We may show you of Our greater signs:
اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى 24
اينک به سوي فرعون برو، که او طغيان کرده است.»
Go to Firon, surely he has exceeded all limits.
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي 25
(موسي) گفت: «پروردگارا! سينه‌ام را گشاده کن؛
He said: O my Lord! Expand my breast for me,
وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي 26
و کارم را برايم آسان گردان!
And make my affair easy to me,
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي 27
و گره از زبانم بگشاي؛
And loose the knot from my tongue,
يَفْقَهُوا قَوْلِي 28
تا سخنان مرا بفهمند!
(That) they may understand my word;
وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي 29
و وزيري از خاندانم براي من قرار ده...
And give to me an aider from my family:
هارُونَ أَخِي 30
برادرم هارون را!
Haroun, my brother,
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي 31
با او پشتم را محکم کن؛
Strengthen my back by him,
وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي 32
و او را در کارم شريک ساز؛
And associate him (with me) in my affair,
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً 33
تا تو را بسيار تسبيح گوييم؛
So that we should glorify Thee much,
وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً 34
و تو را بسيار ياد کنيم؛
And remember Thee oft.
إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً 35
چرا که تو هميشه از حال ما آگاه بوده‌اي!»
Surely, Thou art seeing us.
قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى 36
فرمود: «اي موسي! آنچه را خواستي به تو داده شد!
He said: You are indeed granted your petition, O Musa
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى 37
و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم...
And certainly We bestowed on you a favor at another time;
إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى 38
آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کرديم...
When We revealed to your mother what was revealed;
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي 39
که: «او را در صندوقي بيفکن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افکند؛ و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد!» و من محبتي از خودم بر تو افکندم، تا در برابر ديدگان [= علم‌] من، ساخته شوي (و پرورش يابي)!
Saying: Put him into a chest, then cast it down into the river, then the river shall throw him on the shore; there shall take him up one who is an enemy to Me and enemy to him, and I cast down upon you love from Me, and that you might be brought up before My eyes;
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى 40
در آن هنگام که خواهرت (در نزديکي کاخ فرعون) راه مي‌رفت و مي‌گفت: «آيا کسي را به شما نشان دهم که اين نوزاد را کفالت مي‌کند (و دايه خوبي براي او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود؛ و غمگين نگردد! و تو يکي (از فرعونيان) را کشتي؛ اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، سالياني در ميان مردم «مدين» توقف نمودي؛ سپس در زمان مقدر (براي فرمان رسالت) به اين جا آمدي، اي موسي!
When your sister went and said: Shall I direct you to one who will take charge of him? So We brought you back to your mother, that her eye might be cooled and she should not grieve and you killed a man, then We delivered you from the grief, and We tried you with (a severe) trying. Then you stayed for years among the people of Madyan; then you came hither as ordained, O Musa.
وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي 41
و من تو را براي خودم ساختم (و پرورش دادم)!
And I have chosen you for Myself:
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي 42
(اکنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من کوتاهي نکنيد!
Go you and your brother with My communications and be not remiss in remembering Me;
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى 43
بسوي فرعون برويد؛ که طغيان کرده است!
Go both to Firon, surely he has become inordinate;
فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى 44
اما بنرمي با او سخن بگوييد؛ شايد متذکر شود، يا (از خدا) بترسد!
Then speak to him a gentle word haply he may mind or fear.
قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى 45
(موسي و هارون) گفتند: «پروردگارا! از اين مي‌ترسيم که بر ما پيشي گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد)؛ يا طغيان کند (و نپذيرد)!»
Both said: O our Lord! Surely we fear that he may hasten to do evil to us or that he may become inordinate.
قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى 46
فرمود: «نترسيد! من با شما هستم؛ (همه چيز را) مي‌شنوم و مي‌بينم!
He said: Fear not, surely I am with you both: I do hear and see.
فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى 47
به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توئيم! بني اسرائيل را با ما بفرست؛ و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشني از سوي پروردگارت براي تو آورده‌ايم! و درود بر آن کس باد که از هدايت پيروي مي‌کند!
So go you both to him and say: Surely we are two apostles of your Lord; therefore send the children of Israel with us and do not torment them! Indeed we have brought to you a communication from your Lord, and peace is on him who follows the guidance;
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى 48
به ما وحي شده که عذاب بر کسي است که (آيات الهي را) تکذيب کند و سرپيچي نمايد!»
Surely it has been revealed to us that the chastisement will surely come upon him who rejects and turns back.
قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى 49
(فرعون) گفت: «پروردگار شما کيست، اي موسي؟!»
(Firon) said: And who is your Lord, O Musa?
قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى 50
گفت: «پروردگار ما همان کسي است که به هر موجودي، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده؛ سپس هدايت کرده است!»
He said: Our Lord is He Who gave to everything its creation, then guided it (to its goal).
قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى 51
گفت: «پس تکليف نسلهاي گذشته (که به اينها ايمان نداشتند) چه خواهد شد؟!»
He said: Then what is the state of the former generations?
قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى 52
گفت: «آگاهي مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابي ثبت است؛ پروردگارم هرگز گمراه نمي‌شود، و فراموش نمي‌کند (و آنچه شايسته آنهاست به ايشان مي‌دهد)!
He said: The knowledge thereof is with my Lord in a book, my Lord errs not, nor does He forget;
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فِيها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى 53
همان خداوندي که زمين را براي شما محل آسايش قرار داد؛ و راه‌هايي در آن ايجاد کرد؛ و از آسمان، آبي فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاک تيره) برآورديم.
Who made the earth for you an expanse and made for you therein paths and sent down water from the cloud; then thereby We have brought forth many species of various herbs.
كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى 54
هم خودتان بخوريد؛ و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! مسلما در اينها نشانه‌هاي روشني براي خردمندان است!
Eat and pasture your cattle; most surely there are signs in this for those endowed with understanding.
مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى 55
ما شما را از آن [= زمين‌] آفريديم؛ و در آن بازمي‌گردانيم؛ و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مي‌آوريم!
From it We created you and into it We shall send you back and from it will We raise you a second time.
وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى 56
ما همه آيات خود را به او نشان داديم؛ اما او تکذيب کرد و سرباز زد!
And truly We showed him Our signs, all of them, but he rejected and refused.
قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى 57
گفت: «اي موسي! آيا آمده‌اي که با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون کني؟!
Said he: Have you come to us that you should turn us out of our land by your magic, O Musa?
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا أَنْتَ مَكاناً سُوىً 58
قطعا ما هم سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد! هم اکنون (تاريخش را تعيين کن، و) موعدي ميان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلف نکنيم؛ آن هم در مکاني که نسبت به همه يکسان باشد!»
So we too will produce before you magic like it, therefore make between us and you an appointment, which we should not break, (neither) we nor you, (in) a central place.
قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى 59
گفت: «ميعاد ما و شما روز زينت [= روز عيد] است؛ به شرط اينکه همه مردم ، هنگامي که روز، بالا مي‌آيد، جمع شوند!»
(Musa) said: Your appointment is the day of the Festival and let the people be gathered together in the early forenoon.
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى 60
فرعون آن مجلس را ترک گفت؛ و تمام مکر و فريب خود را جمع کرد؛ و سپس همه را (در روز موعود) آورد.
So Firon turned his back and settled his plan, then came.
قالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى 61
موسي به آنان گفت: «واي بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، که شما را با عذابي نابود مي‌سازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نوميد (و شکست خورده) مي‌شود!»
Musa said to them: Woe to you! do not forge a lie against Allah, lest He destroy you by a punishment, and he who forges (a lie) indeed fails to attain (his desire).
فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى 62
آنها در ميان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند؛ و مخفيانه و درگوشي با هم سخن گفتند.
So they disputed with one another about their affair and kept the discourse secret.
قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى 63
گفتند: «اين دو (نفر) مسلما ساحرند! مي‌خواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بين ببرند!
They said: These are most surely two magicians who wish to turn you out from your land by their magic and to take away your best traditions.
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى 64
اکنون که چنين است، تمام نيرو و نقشه خود را جمع کنيد، و در يک صف (به ميدان مبارزه) بياييد؛ امروز رستگاري از آن کسي است که برتري خود را اثبات کند!
Therefore settle your plan, then come standing in ranks and he will prosper indeed this day who overcomes.
قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى 65
(ساحران) گفتند: «اي موسي! آيا تو اول (عصاي خود را) مي‌افکني، يا ما کساني باشيم که اول بيفکنيم؟!»
They said: O Musa! will you cast, or shall we be the first who cast down?
قالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى 66
گفت: «شما اول بيفکنيد!» در اين هنگام طنابها و عصاهاي آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مي‌رسيد که حرکت مي‌کند!
He said: Nay! cast down. then lo! their cords and their rods-- it was imaged to him on account of their magic as if they were running.
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى 67
موسي ترس خفيفي در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)!
So Musa conceived in his mind a fear.
قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى 68
گفتيم: «نترس! تو مسلما (پيروز و) برتري!
We said: Fear not, surely you shall be the uppermost,
وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى 69
و آنچه را در دست راست داري بيفکن، تمام آنچه را ساخته‌اند مي‌بلعد! آنچه ساخته‌اند تنها مکر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»
And cast down what is in your right hand; it shall devour what they have wrought; they have wrought only the plan of a magician, and the magician shall not be successful wheresoever he may come from.
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى 70
(موسي عصاي خود را افکند، و آنچه را که آنها ساخته بودند بلعيد.) ساحران همگي به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم!»
And the magicians were cast down making obeisance; they said: We believe in the Lord of Haroun and Musa.
قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى 71
(فرعون) گفت: «آيا پيش از آنکه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به يقين دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مي‌کنم؛ و شما را از تنه‌هاي نخل به دار مي‌آويزم؛ و خواهيد دانست مجازات کدام يک از ما دردناکتر و پايدارتر است!»
(Firon) said: You believe in him before I give you leave; most surely he is the chief of you who taught you enchantment, therefore I will certainly cut off your hands and your feet on opposite sides, and I will certainly crucify you on the trunks of the palm trees, and certainly you will come to know which of us is the more severe and the more abiding in chastising.
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا 72
گفتند: «سوگند به آن کسي که ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشني که براي ما آمده، مقدم نخواهيم داشت! هر حکمي مي‌خواهي بکن؛ تو تنها در اين زندگي دنيا مي‌تواني حکم کني!
They said: We do not prefer you to what has come to us of clear arguments and to He Who made us, therefore decide what you are going to decide; you can only decide about this world's life.
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقى 73
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل کردي ببخشايد؛ و خدا بهتر و پايدارتر است!»
Surely we believe in our Lord that He may forgive us our sins and the magic to which you compelled us; and Allah is better and more abiding.
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى 74
هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ براي اوست؛ در آن جا، نه مي‌ميرد و نه زندگي مي‌کند!
Whoever comes to his Lord (being) guilty, for him is surely hell; he shall not die therein, nor shall he live.
وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى 75
و هر کس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين کساني درجات عالي دارند...
And whoever comes to Him a believer (and) he has done good deeds indeed, these it is who shall have the high ranks,
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ مَنْ تَزَكَّى 76
باغهاي جاويدان بهشت، که نهرها از زير درختانش جاري است، در حالي که هميشه در آن خواهند بود؛ اين است پاداش کسي که خود را پاک نمايد!
The gardens of perpetuity, beneath which rivers flow, to abide therein; and this is the reward of him who has purified himself.
وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى 77
ما به موسي وحي فرستاديم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و براي آنها راهي خشک در دريا بگشا؛ که نه از تعقيب (فرعونيان) خواهي ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا!»
And certainly We revealed to Musa, saying: Travel by night with My servants, then make for them a dry path in the sea, not fearing to be overtaken, nor being afraid.
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ 78
(به اين ترتيب) فرعون با لشکريانش آنها را دنبال کردند؛ و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانيد!
And Firon followed them with his armies, so there came upon them of the sea that which came upon them.
وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى 79
فرعون قوم خود را گمراه ساخت؛ و هرگز هدايت نکرد!
And Firon led astray his people and he did not guide (them) aright.
يا بَنِي إِسْرائِيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى 80
اي بني اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات داديم؛ و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذارديم؛ و «من» و «سلوي» بر شما نازل کرديم!
O children of Israel! indeed We delivered you from your enemy, and We made a covenant with you on the blessed side of the mountain, and We sent to you the manna and the quails.
كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى 81
بخوريد از روزيهاي پاکيزه‌اي که به شما داده‌ايم؛ و در آن طغيان نکنيد، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب مي‌کند!
Eat of the good things We have given you for sustenance, and be not inordinate with respect to them, lest My wrath should be due to you, and to whomsoever My wrath is due be shall perish indeed.
وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى 82
و من هر که را توبه کند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مي‌آمرزم!
And most surely I am most Forgiving to him who repents and believes and does good, then continues to follow the right direction.
وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى 83
اي موسي! چه چيز سبب شد که از قومت پيشي گيري، و (براي آمدن به کوه طور)عجله کني؟!
And what caused you to hasten from your people, O Musa?
قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى 84
عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پي منند؛ و من به سوي تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوي!»
He said: They are here on my track and I hastened on to Thee, my Lord, that Thou mightest be pleased.
قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ 85
فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامري آنها را گمراه ساخت!»
He said: So surely We have tried your people after you, and the Samiri has led them astray.
فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ يا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي 86
موسي خشمگين و اندوهناک به سوي قوم خود بازگشت و گفت: «اي قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيکويي به شما نداد؟! آيا مدت جدايي من از شما به طول انجاميد، يا مي‌خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کرديد؟!»
So Musa returned to his people wrathful, sorrowing. Said he: O my people! did not your Lord promise you a goodly promise: did then the time seem long to you, or did you wish that displeasure from your Lord should be due to you, so that you broke (your) promise to me?
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ 87
گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نکرديم؛ بلکه مقداري از زيورهاي قوم را که با خود داشتيم افکنديم!» و سامري اينچنين القا کرد...
They said: We did not break (our) promise to you of our own accord, but we were made to bear the burdens of the ornaments of the people, then we made a casting of them, and thus did the Samiri suggest.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ 88
و براي آنان مجسمه گوساله‌اي که صدايي همچون صداي گوساله (واقعي) داشت پديد آورد؛ و (به يکديگر) گفتند: «اين خداي شما، و خداي موسي است!» و او فراموش کرد (پيماني را که با خدا بسته بود)!
So he brought forth for them a calf, a (mere) body, which had a mooing sound, so they said: This is your god and the god of Musa, but he forgot.
أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً 89
آيا نمي‌بينند که (اين گوساله) هيچ پاسخي به آنان نمي‌دهد، و مالک هيچ گونه سود و زياني براي آنها نيست؟!
What! could they not see that it did not return to them a reply, and (that) it did not control any harm or benefit for them?
وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي 90
و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اي قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفته‌ايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروي کنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»
And certainly Haroun had said to them before: O my people! you are only tried by it, and surely your Lord is the Beneficent Allah, therefore follow me and obey my order.
قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى 91
ولي آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن مي‌گرديم (و به پرستش گوساله ادامه مي‌دهيم) تا موسي به سوي ما بازگردد!»
They said: We will by no means cease to keep to its worship until Musa returns to us.
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا 92
(موسي) گفت: «اي هارون! چرا هنگامي که ديدي آنها گمراه شدند...
(Musa) said: O Haroun! what prevented you, when you saw them going astray,
أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي 93
از من پيروي نکردي؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟!»
So that you did not follow me? Did you then disobey my order?
قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي 94
(هارون) گفت: «اي فرزند مادرم! [= اي برادر!] ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويي تو ميان بني اسرائيل تفرقه انداختي، و سفارش مرا به کار نبستي!»
He said: O son of my mother! seize me not by my beard nor by my head; surely I was afraid lest you should say: You have caused a division among the children of Israel and not waited for my word.
قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ 95
(موسي رو به سامري کرد و) گفت: «تو چرا اين کار را کردي، اي سامري؟!»
He said: What was then your object, O Samiri?
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي 96
گفت: «من چيزي ديدم که آنها نديدند؛ من قسمتي از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اينچنين (هواي) نفس من اين کار را در نظرم جلوه داد!»
He said: I saw (Jibreel) what they did not see, so I took a handful (of the dust) from the footsteps of the messenger, then I threw it in the casting; thus did my soul commend to me
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً 97
(موسي) گفت: «برو، که بهره تو در زندگي دنيا اين است که (هر کس با تو نزديک شود) بگوئي «با من تماس نگير!» و تو ميعادي (از عذاب خدا) داري، که هرگز تخلف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به اين معبودت که پيوسته آن را پرستش مي‌کردي! و ببين ما آن را نخست مي‌سوزانيم؛ سپس ذرات آن را به دريا مي‌پاشيم!
He said: Begone then, surely for you it will be in this life to say, Touch (me) not; and surely there is a threat for you, which shall not be made to fail to you, and look at your god to whose worship you kept (so long); we will certainly burn it, then we will certainly scatter it a (wide) scattering in the sea.
إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً 98
معبود شما تنها خداوندي است که جز او معبودي نيست؛ و علم او همه چيز را فرا گرفته است!»
Your Allah is only Allah, there is no god but He; He comprehends all things in (His) knowledge.
كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً 99
اين گونه بخشي از اخبار پيشين را براي تو بازگو مي‌کنيم؛ و ما از نزد خود، ذکر (و قرآني) به تو داديم!
Thus do We relate to you (some) of the news of what has gone before; and indeed We have given to you a Reminder from Ourselves.
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً 100
هر کس از آن روي گردان شود، روز قيامت بار سنگيني (از گناه و مسؤوليت) بر دوش خواهد داشت!
Whoever turns aside from it, he shall surely bear a burden on the day of resurrection
خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً 101
در حالي که جاودانه در آن خواهند ماند؛ و بد باري است براي آنها در روز قيامت!
Abiding in this (state), and evil will it be for them to bear on the day of resurrection;
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً 102
همان روزي که در «صور» دميده مي‌شود؛ و مجرمان را با بدنهاي کبود، در آن روز جمع مي‌کنيم!
On the day when the trumpet shall be blown, and We will gather the guilty, blue-eyed, on that day
يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً 103
آنها آهسته با هم گفتگو مي‌کنند؛ (بعضي مي‌گويند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف کرديد! (و نمي‌دانند چقدر طولاني بوده است!)
They shall consult together secretly: You did tarry but ten (centuries).
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً 104
ما به آنچه آنها مي‌گويند آگاهتريم، هنگامي که نيکوروش‌ترين آنها مي‌گويد: «شما تنها يک روز درنگ کرديد!»
We know best what they say, when the fairest of them in course would say: You tarried but a day.
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً 105
و از تو درباره کوه‌ها سؤال مي‌کنند؛ بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشي کرده) برباد مي‌دهد!
And they ask you about the mountains. Say: My Lord will carry them away from the roots.
فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً 106
سپس زمين را صاف و هموار و بي‌آب و گياه رها مي‌سازد...
Then leave it a plain, smooth level
لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً 107
به گونه‌اي که در آن، هيچ پستي و بلندي نمي‌بيني!»
You shall not see therein any crookedness or unevenness.
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً 108
در آن روز، همه از دعوت کننده الهي پيروي نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگي از قبرها برمي‌خيزند)؛ و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مي‌شود؛ و جز صداي آهسته چيزي نمي‌شنوي!
On that day they shall follow the inviter, there is no crookedness in him, and the voices shall be low before the Beneficent Allah so that you shall not hear aught but a soft sound.
يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً 109
در آن روز، شفاعت هيچ کس سودي نمي‌بخشد، جز کسي که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضي است.
On that day shall no intercession avail except of him whom the Beneficent Allah allows and whose word He is pleased with.
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً 110
آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشته‌اند مي‌داند؛ ولي آنها به (علم) او احاطه ندارند!
He knows what is before them and what is behind them, while they do not comprehend it in knowledge.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً 111
و (در آن روز) همه چهره‌ها در برابر خداوند حي قيوم، خاضع مي‌شود؛ و مأيوس (و زيانکار) است آن که بار ستمي بر دوش دارد!
And the faces shall be humbled before the Living, the Self-subsistent Allah, and he who bears iniquity is indeed a failure.
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً 112
(اما) آن کس که کارهاي شايسته انجام دهد، در حالي که مؤمن باشد، نه از ظلمي مي‌ترسد، و نه از نقصان حقش.
And whoever does good works and he is a believer, he shall have no fear of injustice nor of the withholding of his due.
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً 113
و اين گونه آن را قرآني عربي [= فصيح و گويا] نازل کرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد تقوا پيشه کنند؛ يا براي آنان تذکري پديد آورد!
And thus have We sent it down an Arabic Quran, and have distinctly set forth therein of threats that they may guard (against evil) or that it may produce a reminder for them.
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً 114
پس بلندمرتبه است خداوندي که سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پيش از آنکه وحي آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!»
Supremely exalted is therefore Allah, the King, the Truth, and do not make haste with the Quran before its revelation is made complete to you and say: O my Lord! increase me in knowledge.
وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً 115
پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم؛ اما او فراموش کرد؛ و عزم استواري براي او نيافتيم!
And certainly We gave a commandment to Adam before, but he forgot; and We did not find in him any determination.
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى 116
و به ياد آور هنگامي را که به فرشتگان گفتيم: «براي آدم سجده کنيد!» همگي سجده کردند؛ جز ابليس که سرباز زد (و سجده نکرد)!
And when We said to the angels: Make obeisance to Adam, they made obeisance, but Iblis (did it not); he refused.
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى 117
پس گفتيم: «اي آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون کند؛ که به زحمت و رنج خواهي افتاد!
So We said: O Adam! This is an enemy to you and to your wife; therefore let him not drive you both forth from the garden so that you should be unhappy;
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى 118
(اما تو در بهشت راحت هستي! و مزيتش) براي تو اين است که در آن گرسنه و برهنه نخواهي شد؛
Surely it is (ordained) for you that you shall not be hungry therein nor bare of clothing;
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى 119
و در آن تشنه نمي‌شوي، و حرارت آفتاب آزارت نمي‌دهد!»
And that you shall not be thirsty therein nor shall you feel the heat of the sun.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى 120
ولي شيطان او را وسوسه کرد و گفت: «اي آدم! آيا مي‌خواهي تو را به درخت زندگي جاويد، و ملکي بي‌زوال راهنمايي کنم؟!»
But the Shaitan made an evil suggestion to him; he said: O Adam! Shall I guide you to the tree of immortality and a kingdom which decays not?
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى 121
سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتيشان فرو ريخت،) و عورتشان آشکار گشت و براي پوشاندن خود، از برگهاي (درختان) بهشتي جامه دوختند! (آري) آدم پروردگارش را نافرماني کرد، و از پاداش او محروم شد!
Then they both ate of it, so their evil inclinations became manifest to them, and they both began to cover themselves with leaves of the garden, and Adam disobeyed his Lord, so his life became evil (to him).
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى 122
سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه‌اش را پذيرفت، و هدايتش نمود.
Then his Lord chose him, so He turned to him and guided (him).
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى 123
(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آييد، در حالي که دشمن يکديگر خواهيد بود! ولي هرگاه هدايت من به سراغ شما آيد، هر کس از هدايت من پيروي کند، نه گمراه مي‌شود، و نه در رنج خواهد بود!
He said: Get forth you two therefrom, all (of you), one of you (is) enemy to another. So there will surely come to you guidance from Me, then whoever follows My guidance, he shall not go astray nor be unhappy;
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى 124
و هر کس از ياد من روي گردان شود، زندگي (سخت و) تنگي خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور مي‌کنيم!»
And whoever turns away from My reminder, his shall be a straitened life, and We will raise him on the day of resurrection, blind.
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً 125
مي‌گويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم کردي؟! من که بينا بودم!»
He shall say: My Lord! why hast Thou raised me blind and I was a seeing one indeed?
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى 126
مي‌فرمايد: «آن گونه که آيات من براي تو آمد، و تو آنها را فراموش کردي؛ امروز نيز تو فراموش خواهي شد!»
He will say: Even so, Our communications came to you but you neglected them; even thus shall you be forsaken this day.
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى 127
و اين گونه جزا مي‌دهيم کسي را که اسراف کند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است!
And thus do We recompense him who is extravagant and does not believe in the communications of his Lord, and certainly the chastisement of the hereafter is severer and more
أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى 128
آيا براي هدايت آنان کافي نيست که بسياري از نسلهاي پيشين را (که طغيان و فساد کردند) هلاک نموديم، و اينها در مسکنهاي (ويران شده) آنان راه مي‌روند! مسلما در اين امر، نشانه‌هاي روشني براي خردمندان است.
Does it not then direct them aright how many of the generations In whose dwelling-places they go about We destroyed before them? Most surely there are signs in this for those endowed with understanding.
وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى 129
و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهي بزودي دامان آنان را مي‌گرفت!
And had there not been a word (that had) already gone forth from your Lord and an appointed term, it would surely have been made to cleave (to them).
فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى 130
پس در برابر آنچه مي‌گويند، صبر کن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنين (برخي) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوي؛ باشد که (از الطاف الهي) خشنود شوي!
Bear then patiently what they say, and glorify your Lord by the praising of Him before the rising of the sun and before its setting, and during hours of the night do also glorify (Him) and during parts of the day, that you may be well pleased
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى 131
و هرگز چشمان خود را به نعمتهاي مادي، که به گروه‌هايي از آنان داده‌ايم، ميفکن! اينها شکوفه‌هاي زندگي دنياست؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است!
And do not stretch your eyes after that with which We have provided different classes of them, (of) the splendor of this world's life, that We may thereby try them; and the sustenance (given) by your Lord is better and more abiding.
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى 132
خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکيبا باش! از تو روزي نمي‌خواهيم؛ (بلکه) ما به تو روزي مي‌دهيم؛ و عاقبت نيک براي تقواست!
And enjoin prayer on your followers, and steadily adhere to it; We do not ask you for subsistence; We do give you subsistence, and the (good) end is for guarding (against evil).
وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الْأُولى 133
گفتند: «چرا (پيامبر) معجزه و نشانه‌اي از سوي پروردگارش براي ما نمي‌آورد؟! (بگو:) آيا خبرهاي روشني که در کتابهاي (آسماني) نخستين بوده، براي آنها نيامد؟!
And they say: Why does he not bring to us a sign from his Lord? Has not there come to them a clear evidence of what is in the previous books?
وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَكْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقالُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى 134
اگر ما آنان را پيش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابي هلاک مي‌کرديم، (در قيامت) مي‌گفتند: «پروردگارا! چرا پيامبري براي ما نفرستادي تا از آيات تو پيروي کنيم، پيش از آنکه ذليل و رسوا شويم!»
And had We destroyed them with chastisement before this, they would certainly have said: O our Lord! why didst Thou not send to us an apostle, for then we should have followed Thy communications before that we met disgrace and shame.
قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدى 135
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاريم! (ما در انتظار وعده پيروزي، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنين است، انتظار بکشيد! اما بزودي مي‌دانيد چه کسي از اصحاب صراط مستقيم، و چه کسي هدايت يافته است!
Say: Every one (of us) is awaiting, therefore do await: So you will come to know who is the follower of the even path and who goes aright.