بنام خداوند بخشنده و بخشایشگر
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.
طسم 1
طسم!
Ta sin Mim.
تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ 2
اينها از آيات کتاب مبين است!
These are the verses of the Book that makes (things) clear.
نَتْلُوا عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 3
ما از داستان موسي و فرعون بحق بر تو مي‌خوانيم، براي گروهي که (طالب حقند و) ايمان مي‌آورند!
We recite to you from the account of Musa and Firon with truth for people who believe.
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ 4
فرعون در زمين برتري‌جويي کرد، و اهل آن را به گروه‌هاي مختلفي تقسيم نمود؛ گروهي را به ضعف و ناتواني مي‌کشاند، پسرانشان را سر مي‌بريد و زنانشان را (براي کنيزي و خدمت) زنده نگه مي‌داشت؛ او به يقين از مفسدان بود!
Surely Firon exalted himself in the land and made its people into parties, weakening one party from among them; he slaughtered their sons and let their women live; surely he was one of the mischiefmakers.
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ 5
ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم!
And We desired to bestow a favor upon those who were deemed weak in the land, and to make them the Imams, and to make them the heirs,
وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ 6
و حکومتشان را در زمين پابرجا سازيم؛ و به فرعون و هامان و لشکريانشان، آنچه را از آنها [= بني اسرائيل‌] بيم داشتند نشان دهيم!
And to grant them power in the land, and to make Firon and Haman and their hosts see from them what they feared.
وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ 7
ما به مادر موسي الهام کرديم که: «او را شير ده؛ و هنگامي که بر او ترسيدي، وي را در دريا(ي نيل) بيفکن؛ و نترس و غمگين مباش، که ما او را به تو بازمي‌گردانيم، و او را از رسولان قرار مي‌دهيم!»
And We revealed to Musa's mothers, saying: Give him suck, then when you fear for him, cast him into the river and do not fear nor grieve; surely We will bring him back to you and make him one of the apostles.
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ 8
(هنگامي که مادر بفرمان خدا او را به دريا افکند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشکريانشان خطاکار بودند.
And Firon's family took him up that he might be an enemy and a grief for them; surely Firon and Haman and their hosts were wrongdoers.
وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ 9
همسر فرعون (چون ديد آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشيد شايد براي ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمي‌فهميدند (که دشمن اصلي خود را در آغوش خويش مي‌پرورانند)!
And Firon's wife said: A refreshment of the eye to me and to you; do not slay him; maybe he will be useful to us, or we may take him for a son; and they did not perceive.
وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ 10
(سرانجام) قلب مادر موسي از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهي گشت؛ و اگر دل او را (بوسيله ايمان و اميد) محکم نکرده بوديم، نزديک بود مطلب را افشا کند!
And the heart of Musa's mother was free (from anxiety) she would have almost disclosed it had We not strengthened her heart so that she might be of the believers.
وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ 11
و (مادر موسي) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پيگيري کن!» او نيز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالي که آنان بي‌خبر بودند.
And she said to his sister: Follow him up. So she watched him from a distance while they did not perceive,
وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ 12
ما همه زنان شيرده را از پيش بر او حرام کرديم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد)؛ و خواهرش (که بيتابي مأموران را براي پيدا کردن دايه مشاهده کرد) گفت: «آيا شما را به خانواده‌اي راهنمايي کنم که مي‌توانند اين نوزاد را براي شما کفالت کنند و خيرخواه او باشند؟!»
And We ordained that he refused to suck any foster mother before, so she said: Shall I point out to you the people of a house who will take care of him for you, and they will be benevolent to him?
فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ 13
ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند که وعده الهي حق است؛ ولي بيشتر آنان نمي‌دانند!
So We gave him back to his mother that her eye might be refreshed, and that she might no grieve, and that she might know that the promise of Allah is true, but most of them do not know.
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ 14
و هنگامي که (موسي) نيرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او داديم؛ و اين گونه نيکوکاران را جزا مي‌دهيم!
And when he attained his maturity and became full grown, We granted him wisdom and knowledge; and thus do We reward those who do good (to others).
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ 15
او به هنگامي که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد که به جنگ و نزاع مشغولند؛ يکي از پيروان او بود (و از بني اسرائيل)، و ديگري از دشمنانش، آن که از پيروان او بود در برابر دشمنش از وي تقاضاي کمک نمود؛ موسي مشت محکمي بر سينه او زد و کار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسي گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، که او دشمن و گمراه‌کننده آشکاري است»
And he went into the city at a time of unvigilance on the part of its people, so he found therein two men fighting, one being of his party and the other of his foes, and he who was of his party cried out to him for help against him who was of his enemies, so Musa struck him with his fist and killed him. He said: This is on account of the Shaitan's doing; surely he is an enemy, openly leading astray.
قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ 16
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، که او غفور و رحيم است!
He said: My Lord! surely I have done harm to myself, so do Thou protect me. So He protected him; surely He is the Forgiving, the Merciful.
قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ 17
عرض کرد: «پروردگارا! بشکرانه نعمتي که به من دادي، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود!»
He said: My Lord! because Thou hast bestowed a favor on me, I shall never be a backer of the guilty.
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ 18
موسي در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌اي (و در جستجوي اخبار)؛ ناگهان ديد همان کسي که ديروز از او ياري طلبيده بود فرياد مي‌زند و از او کمک مي‌خواهد، موسي به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهي هستي!»
And he was in the city, fearing, awaiting, when lo! he who had asked his assistance the day before was crying out to him for aid. Musa said to him: You are most surely one erring manifestly.
فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ جَبَّاراً فِي الْأَرْضِ وَ ما تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ 19
و هنگامي که خواست با کسي که دشمن هر دوي آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، (فريادش بلند شد،) گفت: «اي موسي مي‌خواهي! مرا بکشي همان گونه که ديروز انساني را کشتي؟! تو فقط مي‌خواهي جباري در روي زمين باشي، و نمي‌خواهي از مصلحان باشي!»
So when he desired to seize him who was an enemy to them both, he said: O Musa! do you intend to kill me as you killed a person yesterday? You desire nothing but that you should be a tyrant in the land, and you do not desire to be of those who act aright.
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ 20
(در اين هنگام) مردي با سرعت از دورترين نقطه شهر [= مرکز فرعونيان‌] آمد و گفت: «اي موسي! اين جمعيت براي کشتن تو به مشورت نشسته‌اند؛ فورا از شهر خارج شو، که من از خيرخواهان توام!»
And a man came running from the remotest part of the city. He said: O Musa! surely the chiefs are consulting together to slay you, therefore depart (at once); surely I am of those who wish well to you.
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ 21
موسي از شهر خارج شد در حالي که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌اي؛ عرض کرد: «پروردگارا! مرا از اين قوم ظالم رهايي بخش!»
So he went forth therefrom, fearing, awaiting, (and) he said: My Lord! deliver me from the unjust people.
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ 22
و هنگامي که متوجه جانب مدين شد گفت: «اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت کند!»
And when he turned his face towards Madyan, he said: Maybe my Lord will guide me in the right path.
وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبِيرٌ 23
و هنگامي که به (چاه) آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آنجا ديد که چهارپايان خود را سيراب مي‌کنند؛ و در کنار آنان دو زن را ديد که مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديک نمي‌شوند؛ موسي) به آن دو گفت: «کار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمي‌دهيد؟!)» گفتند: «ما آنها را آب نمي‌دهيم تا چوپانها همگي خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد کهنسالي است (و قادر بر اين کارها نيست.)!»
And when he came to the water of Madyan, he found on it a group of men watering, and he found besides them two women keeping back (their flocks). He said: What is the matter with you? They said: We cannot water until the shepherds take away (their sheep) from the water, and our father is a very old man.
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ 24
موسي براي (گوسفندان) آن دو آب کشيد؛ سپس رو به سايه آورد و عرض کرد: «پروردگارا! هر خير و نيکي بر من فرستي، به آن نيازمندم!»
So he watered (their sheep) for them, then went back to the shade and said: My Lord! surely I stand in need of whatever good Thou mayest send down to me.
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ 25
ناگهان يکي از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالي که با نهايت حيا گام برمي‌داشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مي‌کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که براي ما انجام دادي به تو بپردازد.» هنگامي که موسي نزد او [= شعيب‌] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتي!»
Then one of the two women came to him walking bashfully. She said: My father invites you that he may give you the reward of your having watered for us. So when he came to him and gave to him the account, he said: Fear not, you are secure from the unjust people.
قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ 26
يکي از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن، زيرا بهترين کسي را که مي‌تواني استخدام کني آن کسي است که قوي و امين باشد (و او همين مرد است)!»
Said one of them: O my father! employ him, surely the best of those that you can employ is the strong man, the faithful one.
قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ 27
(شعيب) گفت: «من مي‌خواهم يکي از اين دو دخترم را به همسري تو درآورم به اين شرط که هشت سال براي من کار کني؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهي، محبتي از ناحيه توست؛ من نمي‌خواهم کار سنگيني بر دوش تو بگذارم؛ و ان شاء الله مرا از صالحان خواهي يافت»
He said: I desire to marry one of these two daughters of mine to you on condition that you should serve me for eight years; but if you complete ten, it will be of your own free will, and I do not wish to be hard to you; if Allah please, you will find me one of the good.
قالَ ذلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ 28
(موسي) گفت: «(مانعي ندارد،) اين قراردادي ميان من و تو باشد؛ البته هر کدام از اين دو مدت را انجام دهم ستمي بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مي‌گوييم گواه است!»
He said: This shall be (an agreement) between me and you; whichever of the two terms I fulfill, there shall be no wrongdoing to me; and Allah is a witness of what we say.
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ 29
هنگامي که موسي مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده‌اش (از مدين به سوي مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشي ديد! به خانواده‌اش گفت: «درنگ کنيد که من آتشي ديدم! (مي‌روم) شايد خبري از آن براي شما بياورم، يا شعله‌اي از آتش تا با آن گرم شويد!»
So when Musa had fulfilled the term, and he journeyed with his family, he perceived on this side of the mountain a fire. He said to his family: Wait, I have seen a fire, maybe I will bring to you from it some news or a brand of fire, so that you may warm yourselves.
فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ 30
هنگامي که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست دره، در آن سرزمين پر برکت، از ميان يک درخت ندا داده شد که: «اي موسي! منم خداوند، پروردگار جهانيان!
And when he came to it, a voice was uttered from the right side of the valley in the blessed spot of the bush, saying: O Musa! surely I am Allah, the Lord of the worlds.
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ 31
عصايت را بيفکن!» هنگامي که (عصا را افکند و) ديد همچون ماري با سرعت حرکت مي‌کند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتي پشت سر خود را نگاه نکرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستي!
And saying: Cast down you staff. So when he saw it in motion as if it were a serpent, he turned back retreating, and did not return. O Musa! come forward and fear not; surely you are of those who are secure;
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ 32
دستت را در گريبان خود فروبر، هنگامي که خارج مي‌شود سفيد و درخشنده است بدون عيب و نقص؛ و دستهايت را بر سينه‌ات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! اين دو [= معجزه عصا و يد بيضا] برهان روشن از پروردگارت بسوي فرعون و اطرافيان اوست، که آنان قوم فاسقي هستند!»
Enter your hand into the opening of your bosom, it will come forth white without evil, and draw your hand to yourself to ward off fear: so these two shall be two arguments from your Lord to Firon and his chiefs, surely they are a transgressing people.
قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ 33
عرض کرد: «پروردگارا! من يک تن از آنان را کشته‌ام؛ مي‌ترسم مرا به قتل برسانند!
He said: My Lord! surely I killed one of them, so I fear lest they should slay me;
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ 34
و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است؛ او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق کند؛ مي‌ترسم مرا تکذيب کنند!»
And my brother, Haroun, he is more eloquent of tongue than I, therefore send him with me as an aider, verifying me: surely I fear that they would reject me.
قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ 35
فرمود: «بزودي بازوان تو را بوسيله برادرت محکم (و نيرومند) مي‌کنيم، و براي شما سلطه و برتري قرارمي‌دهيم؛ و به برکت آيات ما، بر شما دست نمي‌يابند؛ شما و پيروانتان پيروزيد!»
He said: We will strengthen your arm with your brother, and We will give you both an authority, so that they shall not reach you; (go) with Our signs; you two and those who follow you shall be uppermost.
فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ 36
هنگامي که موسي معجزات روشن ما را براي آنان آورد، گفتند: «اين چيزي جز سحر نيست که بدروغ به خدا بسته شده؛ ما هرگز چنين چيزي را در نياکان خود نشنيده‌ايم!»
So when Musa came to them with Our clear signs, they said: This is nothing but forged enchantment, and we never heard of it amongst our fathers of old.
وَ قالَ مُوسى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ 37
موسي گفت: «پروردگارم از حال کساني که هدايت را از نزد او آورده‌اند، و کساني که عاقبت نيک سرا(ي دنيا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد!»
And Musa said: My Lord knows best who comes with guidance from Him, and whose shall be the good end of the abode; surely the unjust shall not be successful.
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ 38
فرعون گفت: «اي جمعيت اشراف! من خدايي جز خودم براي شما سراغ ندارم. (اما براي تحقيق بيشتر،) اي هامان، برايم آتشي بر گل بيفروز (و آجرهاي محکم بساز)، و براي من برج بلندي ترتيب ده تا از خداي موسي خبر گيرم؛ هر چند من گمان مي‌کنم او از دروغگويان است!»
And Firon said: O chiefs! I do not know of any god for you besides myself; therefore kindle a fire for me, O Haman, for brick, then prepare for me a lofty building so that I may obtain knowledge of Musa's god, and most surely I think him to be one of the liars.
وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ 39
(سرانجام) فرعون و لشکريانش بدون حق در زمين استکبار کردند، و پنداشتند بسوي ما بازگردانده نمي‌شوند!
And he was unjustly proud in the land, he and his hosts, and they deemed that they would not be brought back to Us.
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ 40
ما نيز او و لشکريانش را گرفتيم و به دريا افکنديم؛ اکنون بنگر پايان کار ظالمان چگونه بود!
So We caught hold of him and his hosts, then We cast them into the sea, and see how was the end of the unjust.
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ 41
و آنان [= فرعونيان‌] را پيشواياني قرار داديم که به آتش (دوزخ) دعوت مي‌کنند؛ و روز رستاخيز ياري نخواهند شد!
And We made them Imams who call to the fire, and on the day of resurrection they shall not be assisted.
وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ 42
و در اين دنيا نيز لعنتي بدنبال آنان قرار داديم؛ و روز قيامت از زشت‌رويانند!
And We caused a curse to follow them in this world, and on the day of resurrection they shall be of those made to appear hideous.
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ 43
و ما به موسي کتاب آسماني داديم بعد از آنکه اقوام قرون نخستين را هلاک نموديم؛ کتابي که براي مردم بصيرت‌آفرين بود، و مايه هدايت و رحمت؛ شايد متذکر شوند!
And certainly We gave Musa the Book after We had destroyed the former generations, clear arguments for men and a guidance and a mercy, that they may be mindful.
وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ 44
تو در جانب غربي نبودي هنگامي که ما فرمان نبوت را به موسي داديم؛ و تو از شاهدان نبودي (در آن هنگام که معجزات را در اختيار موسي گذارديم)!
And you were not on the western side when We revealed to Musa the commandment, and you were not among the witnesses;
وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ 45
ولي ما اقوامي را در اعصار مختلف خلق کرديم، و زمانهاي طولاني بر آنها گذشت (که آثار انبيا از دلهايشان محو شد؛ پس تو را با کتاب آسمانيت فرستاديم)! تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتي تا (از وضع آنان آگاه باشي و) آيات ما را براي آنها [= مشرکان مکه‌] بخواني، ولي ما بوديم که تو را فرستاديم (و اين آيات را در اختيارت قرار داديم)!
But We raised up generations, then life became prolonged to them; and you were not dwelling among the people of Madyan, reciting to them Our communications, but We were the senders.
وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ 46
تو در کنار طور نبودي زماني که ما ندا داديم؛ ولي اين رحمتي از سوي پروردگارت بود (که اين اخبار را در اختيار تو نهاد) تا بوسيله آن قومي را انذار کني که پيش از تو هيچ انذارکننده‌اي براي آنان نيامده است؛ شايد متذکر شوند!
And you were not on this side of the mountain when We called, but a mercy from your Lord that you may warn a people to whom no warner came before you, that they may be mindful.
وَ لَوْ لا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ 47
هرگاه (پيش از فرستادن پيامبري) مجازات و مصيبتي بر اثر اعمالشان به آنان مي‌رسيد، مي‌گفتند: «پروردگارا! چرا رسولي براي ما نفرستادي تا از آيات تو پيروي کنيم و از مؤمنان باشيم؟!»
And were it not that there should befall them a disaster for what their hands have sent before, then they should say: Our Lord! why didst Thou not send to us an apostle so that we should have followed Thy communications and been of the believers!
فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسى أَ وَ لَمْ يَكْفُرُوا بِما أُوتِيَ مُوسى مِنْ قَبْلُ قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كافِرُونَ 48
ولي هنگامي که حق از نزد ما براي آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چيزي که به موسي داده شد به اين پيامبر داده نشده است؟!» مگر بهانه‌جوياني همانند آنان، معجزاتي را که در گذشته به موسي داده شد، انکار نکردند و گفتند: «اين دو نفر [= موسي و هارون‌] دو ساحرند که دست به دست هم داده‌اند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر دو کافريم»؟!
But (now) when the truth has come to them from Us, they say: Why is he not given the like of what was given to Musa? What! did they not disbelieve in what Musa was given before? They say: Two magicians backing up each other; and they say: Surely we are unbelievers in all.
قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ 49
بگو: «اگر راست مي‌گوييد (که تورات و قرآن از سوي خدا نيست)، کتابي هدايت‌بخش‌تر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروي کنم!»
Say: Then bring some (other) book from Allah which is a better guide than both of them, (that) I may follow it, if you are truthful.
فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ 50
اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان که آنان تنها از هوسهاي خود پيروي مي‌کنند! و آيا گمراهتر از آن کس که پيروي هواي نفس خويش کرده و هيچ هدايت الهي را نپذيرفته، کسي پيدا مي‌شود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نمي‌کند!
But if they do not answer you, then know that they only follow their low desires; and who is more erring than he who follows his low desires without any guidance from Allah? Surely Allah does not guide the unjust people.
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ 51
ما آيات قرآن را يکي پس از ديگري براي آنان آورديم شايد متذکر شوند!
And certainly We have made the word to reach them so that they may be mindful.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ 52
کساني که قبلا کتاب آسماني به آنان داده‌ايم به آن [= قرآن‌] ايمان مي‌آورند!
(As to) those whom We gave the Book before it, they are believers in it.
وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ 53
و هنگامي که بر آنان خوانده شود مي‌گويند: «به آن ايمان آورديم؛ اينها همه حق است و از سوي پروردگار ماست؛ ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!»
And when it is recited to them they say: We believe in it surely it is the truth from our Lord; surely we were submitters before this.
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ 54
آنها کساني هستند که بخاطر شکيباييشان، اجر و پادششان را دو بار دريافت مي‌دارند؛ و بوسيله نيکيها بديها را دفع مي‌کنند؛ و از آنچه به آنان روزي داده‌ايم انفاق مي‌نمايند؛
These shall be granted their reward twice, because they are steadfast and they repel evil with good and spend out of what We have given them.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ 55
و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روي مي‌گردانند و مي‌گويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نيستيم!»
And when they hear idle talk they turn aside from it and say: We shall have our deeds and you shall have your deeds; peace be on you, we do not desire the ignorant.
إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ 56
تو نمي‌تواني کسي را که دوست داري هدايت کني؛ ولي خداوند هر کس را بخواهد هدايت مي‌کند؛ و او به هدايت يافتگان آگاهتر است!
Surely you cannot guide whom you love, but Allah guides whom He pleases, and He knows best the followers of the right way.
وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ 57
آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مي‌ربايند!» آيا ما حرم امني در اختيار آنها قرار نداديم که ثمرات هر چيزي (از هر شهر و دياري) بسوي آن آورده مي‌شود؟! رزقي است از جانب ما؛ ولي بيشتر آنان نمي‌دانند!
And they say: If we follow the guidance with you, we shall be carried off from our country. What! have We not settled them in a safe, sacred territory to which fruits of every kind shall be drawn?-- a sustenance from Us; but most of them do not know.
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ 58
و چه بسيار از شهرها و آباديهايي را که بر اثر فراواني نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کرديم! اين خانه‌هاي آنهاست (که ويران شده)، و بعد از آنان جز اندکي کسي در آنها سکونت نکرد؛ و ما وارث آنان بوديم!
And how many a town have We destroyed which exulted in its means of subsistence, so these are their abodes, they have not been dwelt in after them except a little, and We are the inheritors,
وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ 59
و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاک نمي‌کرد تا اينکه در کانون آنها پيامبري مبعوث کند که آيات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاک نکرديم مگر آنکه اهلش ظالم بودند!
And your Lord never destroyed the towns until He raised in their metropolis an apostle, reciting to them Our communications, and We never destroyed the towns except when their people were unjust.
وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ 60
آنچه به شما داده شده، متاع زندگي دنيا و زينت آن است؛ و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ آيا انديشه نمي‌کنيد؟!
And whatever things you have been given are only a provision of this world's life and its adornment, and whatever is with Allah is better and more lasting; do you not then understand?
أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ 61
آيا کسي که به او وعده نيکو داده‌ايم و به آن خواهد رسيد، همانند کسي است که متاع زندگي دنيا به او داده‌ايم سپس روز قيامت (براي حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟!
Is he to whom We have promised a goodly promise which he shall meet with like him whom We have provided with the provisions of this world's life, then on the day of resurrection he shall be of those who are brought up?
وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ 62
روزي را (به خاطر بياوريد) که خداوند آنان را ندا ميدهد و ميگويد: «کجا هستند همتاياني که براي من مي‌پنداشتيد؟!»
And on the day when He will call them and say: Where are those whom you deemed to be My associates?
قالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنا هؤُلاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنا أَغْوَيْناهُمْ كَما غَوَيْنا تَبَرَّأْنا إِلَيْكَ ما كانُوا إِيَّانا يَعْبُدُونَ 63
گروهي (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها [= عابدان‌] را گمراه کرديم؛ (آري) ما آنها را گمراه کرديم همان‌گونه که خودمان گمراه شديم؛ ما از آنان به سوي تو بيزاري مي‌جوييم؛ آنان در حقيقت ما را نمي‌پرستيدند (بلکه هواي نفس خود را پرستش مي‌کردند)!»
Those against whom the sentence has become confirmed will say: Our Lord! these are they whom we caused to err; we caused them to err as we ourselves did err; to Thee we declare ourselves to be clear (of them); they never served Us.
وَ قِيلَ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذابَ لَوْ أَنَّهُمْ كانُوا يَهْتَدُونَ 64
و به آنها [= عابدان‌] گفته مي‌شود: «معبودهايتان را که همتاي خدا مي‌پنداشتيد بخوانيد (تا شما را ياري کنند)!» معبودهايشان را مي‌خوانند، ولي جوابي به آنان نمي‌دهند! و (در اين هنگام) عذاب الهي را (با چشم خود) مي‌بينند، و آرزو مي‌کنند اي کاش هدايت يافته بودند!
And it will be said: Call your associate-gods. So they will call upon them, but they will not answer them, and they shall see the punishment; would that they had followed the right way!
وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ ما ذا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ 65
(به خاطر آوريد) روزي را که خداوند آنان را ندا مي‌دهد و مي‌گويد: «چه پاسخي به پيامبران (من) گفتيد؟!»
And on the day when He shall call them and say: What was the answer you gave to the apostles?
فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْباءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لا يَتَساءَلُونَ 66
در آن روز، همه اخبار به آنان پوشيده مي‌ماند، (حتي نمي‌توانند) از يکديگر سؤالي کنند!
Then the pleas shall become obscure to them on that day, so they shall not ask each other.
فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ 67
اما کسي که توبه کند، و ايمان آورد و عمل صالحي انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد!
But as to him who repents and believes and does good, maybe he will be among the successful:
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ 68
پروردگار تو هر چه بخواهد مي‌آفريند، و هر چه بخواهد برمي‌گزيند؛ آنان (در برابر او) اختياري ندارند؛ منزه است خداوند، و برتر است از همتاياني که براي او قائل مي‌شوند!
And your Lord creates and chooses whom He pleases; to choose is not theirs; glory be to Allah, and exalted be He above what they associate (with Him).
وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ 69
و پروردگار تو مي‌داند آنچه را که سينه‌هايشان پنهان مي‌دارد و آنچه را آشکار مي‌سازند!
And your Lord knows what their breasts conceal and what they manifest.
وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 70
و او خدايي است که معبودي جز او نيست؛ ستايش براي اوست در اين جهان و در جهان ديگر؛ حاکميت (نيز) از آن اوست؛ و همه شما به سوي او بازگردانده مي‌شويد!
And He is Allah, there is no god but He! All praise is due to Him in this (life) and the hereafter, and His is the judgment, and to Him you shall be brought back.
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ 71
بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا قيامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودي جز خدا مي‌تواند روشنايي براي شما بياورد؟! آيا نمي‌شنويد؟!»
Say: Tell me, if Allah were to make the night to continue incessantly on you till the day of resurrection, who is the god besides Allah that could bring you light? Do you not then hear?
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ 72
بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غير از خداست که شبي براي شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟ آيا نمي‌بينيد؟!»
Say: Tell me, if Allah were to make the day to continue incessantly on you till the day of resurrection, who is the god besides Allah that could bring you the night in which you take rest? Do you not then see?
وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 73
و از رحمت اوست که براي شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براي بهره‌گيري از فضل خدا تلاش کنيد، و شايد شکر نعمت او را بجا آوريد!
And out of His mercy He has made for you the night and the day, that you may rest therein, and that you may seek of His grace, and that you may give thanks.
وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ 74
(به خاطر آوريد) روزي را که آنها را ندا مي‌دهد و مي‌گويد: «کجايند همتاياني که براي من مي‌پنداشتيد؟!»
And on the day when He shall call them and say: Where are those whom you deemed to be My associates?
وَ نَزَعْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ 75
(در آن روز) از هر امتي گواهي برمي‌گزينيم و (به مشرکان) مي‌گوييم: «دليل خود را بياوريد!» اما آنها مي‌دانند که حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا مي‌بستند از (نظر) آنها گم خواهد شد!
And We will draw forth from among every nation a witness and say: Bring your proof; then shall they know that the truth is Allah's, and that which they forged shall depart from them.
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ 76
قارون از قوم موسي بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بوديم که حمل کليدهاي آن براي يک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آوريد) هنگامي را که قومش به او گفتند: «اين همه شادي مغرورانه مکن، که خداوند شادي‌کنندگان مغرور را دوست نمي‌دارد!
Surely Qaroun was of the people of Musa, but he rebelled against them, and We had given him of the treasures, so much so that his hoards of wealth would certainly weigh down a company of men possessed of great strength. When his people said to him: Do not exult, surely Allah does not love the exultant;
وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ 77
و در آنچه خدا به تو داده، سراي آخرت را بطلب؛ و بهره‌ات را از دنيا فراموش مکن؛ و همان‌گونه که خدا به تو نيکي کرده نيکي کن؛ و هرگز در زمين در جستجوي فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!
And seek by means of what Allah has given you the future abode, and do not neglect your portion of this world, and do good (to others) as Allah has done good to you, and do not seek to make mischief in the land, surely Allah does not love the mischief-makers.
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ 78
(قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشي که نزد من است به دست آورده‌ام!» آيا او نمي‌دانست که خداوند اقوامي را پيش از او هلاک کرد که نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامي که عذاب الهي فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمي‌شوند.
He said: I have been given this only on account of the knowledge I have. Did he not know that Allah had destroyed before him of the generations those who were mightier in strength than he and greater in assemblage? And the guilty shall not be asked about their faults.
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ 79
(روزي قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگي دنيا بودند گفتند: «اي کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستي که او بهره عظيمي دارد!»
So he went forth to his people in his finery. Those who desire this world's life said: O would that we had the like of what Qaroun is given; most surely he is possessed of mighty good fortune.
وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ 80
اما کساني که علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واي بر شما ثواب الهي براي کساني که ايمان آورده‌اند و عمل صالح انجام مي‌دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دريافت نمي‌کنند.»
And those who were given the knowledge said: Woe to you! Allah's reward is better for him who believes and does good, and none is made to receive this except the patient.
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ 81
سپس ما، او و خانه‌اش را در زمين فرو برديم، و گروهي نداشت که او را در برابر عذاب الهي ياري کنند، و خود نيز نمي‌توانست خويشتن را ياري دهد.
Thus We made the earth to swallow up him and his abode; so he had no body of helpers to assist him against Allah nor was he of those who can defend themselves.
وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ 82
و آنها که ديروز آرزو مي‌کردند بجاي او باشند (هنگامي که اين صحنه را ديدند) گفتند: «واي بر ما! گويي خدا روزي را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مي‌دهد يا تنگ مي‌گيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مي برد! اي واي گويي کافران هرگز رستگار نمي‌شوند!
And those who yearned for his place only the day before began to say: Ah! (know) that Allah amplifies and straitens the means of subsistence for whom He pleases of His servants; had not Allah been gracious to us, He would most surely have abased us; ah! (know) that the ungrateful are never successful.
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ 83
(آري،) اين سراي آخر تو را (تنها) براي کساني قرارمي‌دهيم که اراده برتري‌جويي در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيک براي پرهيزگاران است!
(As for) that future abode, We assign it to those who have no desire to exalt themselves in the earth nor to make mischief and the good end is for those who guard (against evil)
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ 84
کسي که کار نيکي انجام دهد، براي او پاداشي بهتر از آن است؛ و به کساني که کارهاي بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود.
Whoever brings good, he shall have better than it, and whoever brings evil, those who do evil shall not be rewarded (for) aught except what they did.
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ 85
آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جايگاهت [= زادگاهت‌] بازمي‌گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مي‌داند چه کسي (برنامه) هدايت آورده، و چه کسي در گمراهي آشکار است!»
Most surely He Who has made the Quran binding on you will bring you back to the destination. Say: My Lord knows best him who has brought the guidance and him who is in manifest error.
وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ 86
و تو هرگز اميد نداشتي که اين کتاب آسماني به تو القا گردد؛ ولي رحمت پروردگارت چنين ايجاب کرد! اکنون که چنين است، هرگز از کافران پشتيباني مکن!
And you did not expect that the Book would be inspired to you, but it is a mercy from your Lord, therefore be not a backer-up of the unbelievers.
وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 87
و هرگز (آنها) تو را از آيات خداوند، بعد از آنکه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوي پروردگارت دعوت کن، و هرگز از مشرکان مباش!
And let them not turn you aside from the communications of Allah after they have been revealed to you, and call (men) to your Lord and be not of the polytheists.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 88
معبود ديگري را با خدا مخوان، که هيچ معبودي جز او نيست؛ همه چيز جز ذات (پاک) او فاني مي‌شود؛ حاکميت تنها از آن اوست؛ و همه بسوي او بازگردانده مي شويد!
And call not with Allah any other god; there is no god but He, every thing is perishable but He; His is the judgment, and to Him you shall be brought back.