بنام خداوند بخشنده و بخشایشگر
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.
ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ 1
ص، سوگند به قرآني که داراي ذکر است (که اين کتاب، معجزه الهي است).
Suad, I swear by the Quran, full of admonition.
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ 2
ولي کافران گرفتار غرور اختلافند!
Nay! those who disbelieve are in self-exaltation and opposition.
كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ 3
چه بسيار اقوامي را که پيش از آنها هلاک کرديم؛ و به هنگام نزول عذاب فرياد ميزدند (و کمک ميخواستند) ولي وقت نجات گذشته بود!
How many did We destroy before them of the generations, then they cried while the time of escaping had passed away.
وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ 4
آنها تعجب کردند که پيامبر بيمدهندهاي از ميان آنان به سويشان آمده؛ و کافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويي است!
And they wonder that there has come to them a warner from among themselves, and the disbelievers say: This is an enchanter, a liar.
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ 5
آيا او بجاي اينهمه خدايان، خداي واحدي قرار داده؟! اين براستي چيز عجيبي است!»
What! makes he the gods a single Allah? A strange thing is this, to be sure!
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ 6
سرکردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: «برويد و خدايانتان را محکم بچسبيد، اين چيزي است که خواستهاند (شما را گمراه کنند)!
And the chief persons of them break forth, saying: Go and steadily adhere to your gods; this is most surely a thing sought after.
ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ 7
ما هرگز چنين چيزي در آيين ديگري نشنيدهايم؛ اين تنها يک آئين ساختگي است!
We never heard of this in the former faith; this is nothing but a forgery:
أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ 8
آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او [= محمد] نازل شده؟!» آنها در حقيقت در اصل وحي من ترديد دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهي را نچشيدهاند (که اين چنين گستاخانه سخن ميگويند)!
Has the reminder been revealed to him from among us? Nay! they are in doubt as to My reminder. Nay! they have not yet tasted My chastisement!
أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ 9
مگر خزاين رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست (تا به هر کس ميل دارند بدهند)؟!
Or is it that they have the treasures of the mercy of your Lord, the Mighty, the great Giver?
أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ 10
يا اينکه مالکيت و حاکميت آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنين است) با هر وسيله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحي را بر قلب پاک محمد بگيرند)!
Or is it that theirs is the kingdom of the heavens and the earth and what is between them? Then let them ascend by any
جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ 11
(آري) اينها لشکر کوچک شکستخوردهاي از احزابند!
A host of deserters of the allies shall be here put to flight.
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ 12
پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تکذيب کردند!
The people of Nuh and Ad, and Firon, the lord of spikes, rejected (apostles) before them.
وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ 13
و (نيز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأيکه [= قوم شعيب]، اينها احزابي بودند (که به تکذيب پيامبران برخاستند)!
And Samood and the people of Lut and the dwellers of the thicket; these were the parties.
إِنْ كُلٌّ إِلاَّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ 14
هر يک (از اين گروهها) رسولان را تکذيب کردند، و عذاب الهي درباره آنان تحقق يافت!
There was none of them but called the apostles liars, so just was My retribution.
وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ 15
اينها (با اين اعمالشان) جز يک صيحه آسماني را انتظار نميکشند که هيچ مهلت و بازگشتي براي آن وجود ندارد (و همگي را نابود ميسازد)!
Nor do these await aught but a single cry, there being no delay in it.
وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ 16
آنها (از روي خيرهسري) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!»
And they say: O our Lord! hasten on to us our portion before the day of reckoning.
اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ 17
در برابر آنچه ميگويند شکيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسيار توبهکننده بود!
Bear patiently what they say, and remember Our servant Dawood, the possessor of power; surely he was frequent in returning (to Allah).
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ 18
ما کوهها را مسخر او ساختيم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح ميگفتند!
Surely We made the mountains to sing the glory (of Allah) in unison with him at the evening and the sunrise,
وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ 19
پرندگان را نيز دسته جمعي مسخر او کرديم (تا همراه او تسبيح خدا گويند)؛و همه اينها بازگشتکننده به سوي او بودند!
And the birds gathered together; all joined in singing with him.
وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ 20
و حکومت او را استحکام بخشيديم، (هم) دانش به او داديم و (هم) داوري عادلانه!
And We strengthened his kingdom and We gave him wisdom and a clear judgment.
وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ 21
آيا داستان شاکيان هنگامي که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسيده است؟!
And has there come to you the story of the litigants, when they made an entry into the private chamber by ascending over the walls?
إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ 22
در آن هنگام که (بيمقدمه) بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکي هستيم که يکي از ما بر ديگري ستم کرده؛ اکنون در ميان ما بحق داوري کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت کن!
When they entered in upon Dawood and he was frightened at them, they said: Fear not; two litigants, of whom one has acted wrongfully towards the other, therefore decide between us with justice, and do not act unjustly, and guide us to the right way.
إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ 23
اين برادر من است؛ و او نود و نه ميش دارد و من يکي بيش ندارم اما او اصرار ميکند که: اين يکي را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»
Surely this is my brother; he has ninety-nine ewes and I have a single ewe; but he said: Make it over to me, and he has prevailed against me in discourse.
قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ 24
(داوود) گفت: «مسلما او با درخواست يک ميش تو براي افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده؛ و بسياري از شريکان (و دوستان) به يکديگر ستم ميکنند، مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند؛ اما عده آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با اين ماجرا) آزمودهايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.
He said: Surely he has been unjust to you in demanding your ewe (to add) to his own ewes; and most surely most of the partners act wrongfully towards one another, save those who believe and do good, and very few are they; and Dawood was sure that We had tried him, so he sought the protection of his Lord and he fell down bowing and turned time after time (to Him).
فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ 25
ما اين عمل را بر او بخشيديم؛ و او نزد ما داراي مقامي والا و سرانجامي نيکوست!
Therefore We rectified for him this, and most surely he had a nearness to Us and an excellent resort.
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ 26
اي داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داوري کن، و از هواي نفس پيروي مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کساني که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدي بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!
o Dawood! surely We have made you a ruler in the land; so judge between men with justice and do not follow desire, lest it should lead you astray from the path of Allah; (as for) those who go astray from the path of Allah, they shall surely have a severe punishment because they forgot the day of reckoning.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ 27
ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم؛ اين گمان کافران است؛ واي بر کافران از آتش (دوزخ)!
And We did not create the heaven and the earth and what is between them in vain; that is the opinion of those who disbelieve then woe to those who disbelieve on account of the fire.
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ 28
آيا کساني را که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام دادهاند همچون مفسدان در زمين قرار ميدهيم، يا پرهيزگاران را همچون فاجران؟!
Shall We treat those who believe and do good like the mischief-makers in the earth? Or shall We make those who guard (against evil) like the wicked?
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ 29
اين کتابي است پربرکت که بر تو نازل کردهايم تا در آيات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند!
(It is) a Book We have revealed to you abounding in good that they may ponder over its verses, and that those endowed with understanding may be mindful.
وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ 30
ما سليمان را به داوود بخشيديم؛ چه بنده خوبي! زيرا همواره به سوي خدا بازگشت ميکرد (و به ياد او بود)!
And We gave to Dawood Sulaiman, most excellent the servant! Surely he was frequent in returning (to Allah).
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ 31
به خاطر بياور هنگامي را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند،
When there were brought to him in the evening (horses) still when standing, swift when running--
فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ 32
گفت: «من اين اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و ميخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او همچنان به آنها نگاه ميکرد) تا از ديدگانش پنهان شدند.
Then he said: Surely I preferred the good things to the remembrance of my Lord-- until the sun set and time for Asr prayer was over, (he said):
رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ 33
(آنها به قدري جالب بودند که گفت:) بار ديگر آنها را نزد من بازگردانيد! و دست به ساقها و گردنهاي آنها کشيد (و آنها را نوازش داد).
Bring them back to me; so he began to slash (their) legs and necks.
وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ 34
ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدي افکنديم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.
And certainly We tried Sulaiman, and We put on his throne a (mere) body, so he turned (to Allah).
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ 35
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتي به من عطا کن که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد، که تو بسيار بخشندهاي!
He said: My Lord! do Thou forgive me and grant me a kingdom which is not fit for (being inherited by) anyone after me;
فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ 36
پس ما باد را مسخر او ساختيم تا به فرمانش بنرمي حرکت کند و به هر جا او ميخواهد برود!
Then We made the wind subservient to him; it made his command to run gently wherever he desired,
وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ 37
و شياطين را مسخر او کرديم، هر بنا و غواصي از آنها را!
And the shaitans, every builder and diver,
وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ 38
و گروه ديگري (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم،
And others fettered in chains.
هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ 39
(و به او گفتيم:) اين عطاي ما است، به هر کس ميخواهي (و صلاح ميبيني) ببخش، و از هر کس ميخواهي امساک کن، و حسابي بر تو نيست (تو امين هستي)!
This is Our free gift, therefore give freely or withhold, without reckoning.
وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ 40
و براي او [= سليمان] نزد ما مقامي ارجمند و سرانجامي نيکوست!
And most surely he had a nearness to Us and an excellent resort.
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ 41
و به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامي که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.
And remember Our servant Ayyub, when he called upon his Lord: The Shaitan has afflicted me with toil and torment.
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ 42
(به او گفتيم:) پاي خود را بر زمين بکوب! اين چشمه آبي خنک براي شستشو و نوشيدن است!
Urge with your foot; here is a cool washing-place and a drink.
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ 43
و خانوادهاش را به او بخشيديم، و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتي از سوي ما باشد و تذکري براي انديشمندان.
And We gave him his family and the like of them with them, as a mercy from Us, and as a reminder to those possessed of understanding.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ 44
(و به او گفتيم:) بستهاي از ساقههاي گندم (يا مانند آن) را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکيبا يافتيم؛ چه بنده خوبي که بسيار بازگشتکننده (به سوي خدا) بود!
And take in your hand a green branch and beat her with It and do not break your oath; surely We found him patient; most excellent the servant! Surely he was frequent in returning (to Allah).
وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ 45
و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها(ي نيرومند) و چشمها(ي بينا)!
And remember Our servants Ibrahim and Ishaq and Yaqoub, men of power and insight.
إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ 46
ما آنها را با خلوص ويژهاي خالص کرديم، و آن يادآوري سراي آخرت بود!
Surely We purified them by a pure quality, the keeping in mind of the (final) abode.
وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيارِ 47
و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيکانند!
And most surely they were with Us, of the elect, the best.
وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ 48
و به خاطر بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذا الکفل» را که همه از نيکان بودند!
And remember Ismail and Al-Yasha and Zulkifl; and they were all of the best.
هذا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ 49
اين يک يادآوري است، و براي پرهيزکاران فرجام نيکويي است:
This is a reminder; and most surely there is an excellent resort for those who guard (against evil),
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ 50
باغهاي جاويدان بهشتي که درهايش به روي آنان گشوده است،
The gardens of perpetuity, the doors are opened for them.
مُتَّكِئِينَ فِيها يَدْعُونَ فِيها بِفاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرابٍ 51
در حالي که در آن بر تختها تکيه کردهاند و ميوههاي بسيار و نوشيدنيها در اختيار آنان است!
Reclining therein, calling therein for many fruits and drink.
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ 52
و نزد آنان همسراني است که تنها چشم به شوهرانشان دوختهاند، و همسن و سالند!
And with them shall be those restraining their eyes, equals in age.
هذا ما تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسابِ 53
اين همان است که براي روز حساب به شما وعده داده ميشود (وعدهاي تخلف ناپذير)!
This is what you are promised for the day of reckoning.
إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ 54
اين روزي ما است که هرگز آن را پاياني نيست!
Most surely this is Our sustenance; it shall never come to an end;
هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ 55
اين (پاداش پرهيزگاران است)، و براي طغيانگران بدترين محل بازگشت است:
This (shall be so); and most surely there is an evil resort for the inordinate ones;
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ 56
دوزخ، که در آن وارد ميشوند؛ و چه بستر بدي است!
Hell; they shall enter it, so evil is the resting-place.
هذا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ 57
اين نوشابه «حميم» و «غساق» است [= دو مايع سوزان و تيره رنگ] که بايد از آن بچشند!
This (shall be so); so let them taste it, boiling and intensely cold (drink).
وَ آخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْواجٌ 58
و جز اينها کيفرهاي ديگري همانند آن دارند!
And other (punishment) of the same kind-- of various sorts.
هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ 59
(به آنان گفته ميشود:) اين گروهي است که همراه شما وارد دوزخ ميشوند (اينها همان سران گمراهيند)؛ خوشامد بر آنها مباد، همگي در آتش خواهند سوخت!
This is an army plunging in without consideration along with you; no welcome for them, surely they shall enter fire.
قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ 60
آنها (به رؤساي خود) ميگويند: «بلکه خوشامد بر شما مباد که اين عذاب را شما براي ما فراهم ساختيد! چه بد قرارگاهي است اينجا!»
They shall say: Nay! you-- no welcome to you: you did proffer it to us, so evil is the resting-place.
قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ 61
(سپس) ميگويند: «پروردگارا! هر کس اين عذاب را براي ما فراهم ساخته، عذابي مضاعف در آتش بر او بيفزا!»
They shall say: Our Lord! whoever prepared it first for us, add Thou to him a double chastisement in the fire.
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ 62
آنها ميگويند: «چرا مرداني را که ما از اشرار ميشمرديم (در اينجا، در آتش دوزخ) نميبينيم؟!
And they shall say: What is the matter with us that we do not see men whom we used to count among the vicious?
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ 63
آيا ما آنان را به مسخره گرفتيم يا (به اندازهاي حقيرند که) چشمها آنها را نميبيند؟!
Was it that we (only) took them in scorn, or have our eyes (now) turned aside from them?
إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ 64
اين يک واقعيت است گفتگوهاي خصمانه دوزخيان!
That most surely is the truth: the contending one with another of the inmates of the fire.
قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ 65
بگو: «من تنها يک بيمدهندهام؛ و هيچ معبودي جز خداوند يگانه قهار نيست!
Say: I am only a warner, and there is no god but Allah, the One, the Subduer (of all):
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ 66
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، پروردگار عزيز و غفار!»
The Lord of the heavens and the earth and what is between them, the Mighty, the most Forgiving.
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ 67
بگو: «اين خبري بزرگ است،
Say: It is a message of importance,
أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ 68
که شما از آن رويگردانيد!
(And) you are turning aside from it:
ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ 69
من از ملأ اعلي (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامي که (درباره آفرينش آدم) مخاصمه ميکردند خبر ندارم!
I had no knowledge of the exalted chiefs when they contended:
إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ 70
تنها چيزي که به من وحي ميشود اين است که من انذارکننده آشکاري هستم!»
Naught is revealed to me save that I am a plain warner.
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ 71
و به خاطر بياور هنگامي را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشري را از گل ميآفرينم!
When your Lord said to the angels; Surely I am going to create a mortal from dust:
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ 72
هنگامي که آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براي او به سجده افتيد!»
So when I have made him complete and breathed into him of My spirit, then fall down making obeisance to him.
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ 73
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند،
And the angels did obeisance, all of them,
إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ 74
جز ابليس که تکبر ورزيد و از کافران بود!
But not Iblis: he was proud and he was one of the unbelievers.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ 75
گفت: «اي ابليس! چه چيز مانع تو شد که بر مخلوقي که با قدرت خود او را آفريدم سجده کني؟! آيا تکبر کردي يا از برترينها بودي؟! (برتر از اينکه فرمان سجود به تو داده شود!)»
He said: O Iblis! what prevented you that you should do obeisance to him whom I created with My two hands? Are you proud or are you of the exalted ones?
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ 76
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدهاي و او را از گل!»
He said: I am better than he; Thou hast created me of fire, and him Thou didst create of dust.
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ 77
فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه مني!
He said: Then get out of it, for surely you are driven away:
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ 78
و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود!
And surely My curse is on you to the day of judgment.
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ 79
گفت: «پروردگارا! مرا تا روزي که انسانها برانگيخته ميشوند مهلت ده!»
He said: My Lord! then respite me to the day that they are raised.
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ 80
فرمود: «تو از مهلت دادهشدگاني،
He said: Surely you are of the respited ones,
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ 81
ولي تا روز و زمان معين!»
Till the period of the time made known.
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ 82
گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد،
He said: Then by Thy Might I will surely make them live an evil life, all,
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ 83
مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!»
Except Thy servants from among them, the purified ones.
قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ 84
فرمود: «به حق سوگند، و حق ميگويم،
He said: The truth then is and the truth do I speak:
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ 85
که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پيروي کند، پر خواهم کرد!»
That I will most certainly fill hell with you and with those among them who follow you, all.
قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ 86
(اي پيامبر!) بگو: «من براي دعوت نبوت هيچ پاداشي از شما نميطلبم، و من از متکلفين نيستم! (سخنانم روشن و همراه با دليل است!)»
Say: I do not ask you for any reward for it; nor am I of those who affect:
إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ 87
اين (قرآن) تذکري براي همه جهانيان است؛
It is nothing but a reminder to the nations;
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ 88
و خبر آن را بعد از مدتي ميشنويد!
And most certainly you will come to know about it after a time.