قرآن کتابی آسمانی است که سرشار از اعجاز و نکات مختلف است که برای همه جنبه های زندگی فردی و اجتماعی انسان مفید است. مختصر آنچه از این کتاب آسمانی را خوب است بدانید چنین است: قرآن کتابی است که به پیامبر (ص) اختصاص پیدا کرده و وجه نامگذاری این کتاب مقدس به قرآن، آن است که در اصل مصدر و جامع فوائد و آثار تمامی کتب آسمانی و تمامی علوم است. خداوند دو وظیفه اصلی و مهم برای این کتاب الهی بیان کرده: «خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّه؛ آنچه به شما داده شده را با قوت بگیرید. آیه ۶۳ سوره بقره» این گرفتن باید به دو شکل علمی و عملی یعنی: تدبر و فهم دقیق و عمیق و عمل درست و کامل باشد.
خداوند برای پیامبر (ص) کتابی نورانی فرو فرستاد، که نورچراغ هایش را خاموشی نباشد، چراغی که روشنایی اش همیشگی باشد، اقیانوسی که کسی را به ژرفایش دسترسی نباشد، راهی که رهروش به گمراهی نرود، پرتوی که تابشش را تیرگی ای نیالاید، مرزگذاری که برهانش خمودی نگیرد، بنیادی که پایه هایش فرو نریزد، درمانی که از پی آمدهایش جای نگرانی نباشد، عزّتی که یاورانش شکست نپذیرند و حقی که یارانش تنها وا نمانند. آری قرآن معدن ایمان و گوهر ناب آن، سرچشمه ها و دریاهای دانش، بوستان ها و آبگیرهای عدالت، زیربنا و ساختار اسلام و وادی ها و دشت های گسترده ی حق است. قرآن آن دریایی است که هر چه از آبش ببرند، پایان نگیرد، چشمه ساری است که هر چه از آن برگیرند، فرو نخشکد، آبشخوری است که خیل واردان بر آن، از آن نکاهند. منزلگاهی است که مسافران، راهِ آن را گم نکنند، نشانه هایی است که رهروان با دیدن آن ها گمراه نشوند. جای جای راهش به سرعت گیرهایی مجهز باشد که رهروان را تجاوز از آن ها امکان پذیر نباشد. خداوند قرآن را برای عطش عالمان، زلال و گوارا، برای قلب های ژرف اندیش، بهاران خرّم، و برای حرکت صالحان راهی روشن مقرر داشته است. این کتاب دارویی است که دردی بر جای نمی نهد، نوری است که با هیچ ظلمتی همراه نباشد. ریسمانی است که دست آویزش اطمینان بخش است و دژی است که بلندایش تسخیرناپذیر است.[1] از آن جایی که جامعه ی ما یک جامعه ی اسلامی است و قرآن کتاب آسمانی ماست، افراد جامعه به خصوص کودکان و نوجوانان و جوانان می بایست قرآن را بیاموزند، آن را خوب تلاوت کنند و اگر حافظه ی خوبی داشتند قرآن را حفظ کنند و برای تحقق یک جامعه ی قرآنی در همه حال با قرآن مأنوس باشند. آیا صِرف روخوانی، تلاوت و حفظ، فرهنگ قرآنی را گسترش می دهد؟ به یقین باید گفت: اگر معتقد باشیم که با این کار فرهنگ قرآنی را گسترش داده ایم، یا در شناخت واژه ی فرهنگ دچار مشکل شده ایم و یا آن که به فرهنگ قرآنی ستم کرده ایم که نتوانسته ایم آن را به درستی بشناسیم. ممکن است برخی از همراهان ما که قلبشان برای قرآن می تپد بر این سخن خرده بگیرند که آنچه که تاکنون صورت گرفته اعم از اشاعه ی آموزش های عمومی قرآن، حفظ، قرائت و ... مقدمه ای است بر اشاعه ی فرهنگ قرآنی. چرا شیوه های رایج توجه به قرآن در زمانی خاص درخشیدند و سپس در کوتاه زمانی افول کردند؟ پاسخ به این سؤال می تواند به حلّ معمای هدف ما از مأنوس کردن کودکان و نوجوانان و جوانان با قرآن بینجامد.
اولین اشکال در شیوه ی مرسوم بر خورد با قرآن عزیز، (تب انتقال اطلاعات) است. مربیان، مدرسان و کسانی که دست اندرکار تعلیم فرهنگ قرآنی هستند به اولین مسأله ای که می اندیشند، اطلاعات است. در کلاس های قرآن، شاگردان برتر کسانی هستند که اطلاعات بیش تری در زمینه مسایل مذهبی داشته باشند. وجود ده ها کتاب معما، سرگرمی و پرسش ها و پاسخ های قرآنی نشان دهنده ی ولع سیری ناپذیر متولیان فرهنگ قرآنی به دادن اطلاعات است. مشکل این نوع برخورد با قرآن (یعنی انتقال اطلاعات) این است که اوّلاً: مخاطبان را در سطح نازل بازی با الفاظ نگاه می دارد و ثانیا از آن جا که اطلاعات مذهبی هر چه قدر هم که وسیع باشد باز هم محدود است، موجب می شود که ظرف منادیان چنین روشی در زمانی کوتاه خالی شود و برای آن که چیزی برای ارایه داشته باشند، به هر طریقی سعی می کنند اطلاعات جدیدتری به دست آوردند؛ هر چند که آن اطلاعات مثل سؤال درباره ی نامِ اسب حضرت اباالفضل علیه السلام و ده ها و صدها پرسش دیگر باشد که چندان ارزشی ندارد. این روال که ادامه پیدا کند، موجب طرد مخاطبان این روش می شود و این، یکی از دلایل کوتاه بودن عمر شیوه های رایج توجه به قرآن است. ولی این که به جای انتقال اطلاعات چه باید کرد، بحث مفصلی است.
اشکال دوم آن است که: هر مفهوم دارای یک قالب است. به عبارت دیگر هر چیز یک پوسته یا ظاهر دارد و یک هسته یا باطن. توجه به ظواهر و پرداختن به آن، ممکن است برای مدت معینی جذابیت داشته باشد، اما اگر این پوسته متکی به هسته نباشد، پس از زمانی جذابیت خود را از دست می دهد. بارزترین نمونه ی این ادعا، قرآن کریم است. اگر این کتاب مقدس تنها در قالب الفاظ ارائه می شد، نه تنها پس از هزار و چهارصد سال همچنان سرزنده باقی نمی ماند، بلکه حتی برای دهه های بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز طراوت و تازگی خود را از دست می داد. آنچه موجب شد که قرآن همچنان سربلند و تازه باقی بماند، اتکای الفاظ بر معانی است. به عبارت دیگر چون الفاظ و ظواهر از معانی بلند و ماورای زمینی برخوردار هستند، رنگ آن معانی را گرفته اند و فراتر از زمان شده اند.ازاین روهیچ گاه کهنه وخسته کننده نمی شوند.[2] برای ایجاد تحول در کار فرهنگی، کارکرد هنر انکارناپذیر است و برخی از شیوه ی ترویج قرآن مقطعی است و نمی تواند دوام داشته باشد، اطلاعاتی از نام سوره ها و آیات قرآن مانند:
پاسخ ها: